کتاب گزارش یک مرگ

اثر گابریل گارسیا مارکز از انتشارات مرکز - مترجم: لیلی گلستان-داستان درام

کتاب حاضر، چندان‌که از نامش پیداست گزارش یک مرگ است! یا به عبارتی، گزارش قتل جوانی سرمایه‌دار و دورگه به نام «سانتیاگو». اما نکته این است که این کتاب نه یک کتاب پلیسی و کارگاهی به‌حساب می‌آید و نه حتی روند داستان به‌گونه‌ای است که بخواهد کنجکاوی مخاطب را در مورد چگونگی وقوع قتل برانگیزد، چراکه تقریبا روایت داستان روندی معکوس دارد و در همان آغاز تقریبا ما متوجه می‌شویم که چه اتفاقی رخ داده؛ اما درعین‌حال نویسنده با رفت و برگشتی متناوب بین گذشته و حال، و روایت ظریف و دقیق ماجرا از زبان اهالی دهکده، ما را دچار حیرتی عمیق و درعین‌حال باورپذیر می‌کند؛ چراکه طی داستان ما متوجه می‌شویم که گویا هرگز مرگ این‌چنین خود را از پیش اعلام نکرده بود.


خرید کتاب گزارش یک مرگ
جستجوی کتاب گزارش یک مرگ در گودریدز

معرفی کتاب گزارش یک مرگ از نگاه کاربران
همانند ( صد سال تنهایی ) که در اوّلین خط از داستان با خبر می‌شویم سرهنگ (آئورلیانو بوئیندا) در مقابل جوخه‌ی اعدام می‌ایستد و یک ایستادن در مقابل جوخه‌ی اعدام می‌شود آغاز روایت (مارکز) از یک نسل از یک خانواده، یک شهر، یک تاریخ، یک فرهنگ و یک کتاب ستودنی؛ در اوّلین خط از این کتاب با خبر می‌شویم: @ سانتیاگو ناصر کشته شده است. @ به همین سادگی و به همین عریانی. جالب این‌جاست که قاتل یا قاتلین را هم می‌شناسیم. علت را هم می‌دانیم. آلت قتاله را هم می‌دانیم و از زمان، مکان وقوع قتل نیز باخبر می‌شویم. خُب دیگر چه می‌ماند؟ قاعدتاً هیچ؛ اما نه برای مارکز! می‌نشینیم پای روایت آقای نویسنده از این قتل. از جزئیات. از آنچه پیش‌تر گذشته. بر دیگران گذشته و این هنر (مارکز) است که در ابتدا، تمام داستان را لو می‌دهد و خواننده می‌ماند وقتی همه چیز را می‌داند چرا باید بنشیند60-150 صفحه از داستانی را که می‌داند چه خواهد شد را بخواند؟ و بعد با چنان اشتیاق و حیرتی این کتاب را می‌خوانیم که برای خودمان هم جای تعجب و سؤال خواهد شد و بعد می‌ماند یاد یک کتاب خوب و ترجمه‌ای خوب و شسته رفته

مشاهده لینک اصلی
پرداخت جالب و پرکششی داشت. این نمایش برای مقابله اینکه آیا شرایط دست به دست هم داده بودن برای وقوع قتل یا اینکه واقعا غفلت و کوتاهی موجب حادثه شد خیلی جالب بود. قضاوتی که در نهایت به خواننده واگذار شد.

مشاهده لینک اصلی
من حدود 70 نسخه از نسخه های غیرقانونی فتوکپی این کتاب را در اختیار دارم، بنابراین می توانم آن را با دانش آموزانم در کلاس استفاده کنم. و بر خلاف اکثر کتاب هایی که من تدریس می کنم، هر سال این را می خوانم. چرا؟ چون این یک متن باورنکردنی است. به شدت بر این باورند که سانتیاگو ناصر یکی از بزرگترین ادیان مسیحیان است. البته بسیاری از کتابهای گریسیا دارای مسیحیت هستند، اما سانتیاگو عیسی با پیچ و تاب است. هنگامی که کتاب شروع می شود، سانتیاگو به عنوان یک مرد بد که بی رحم و غیر اخلاقی و خشونت آمیز است، به تصویر کشیده می شود. هنگامی که او برای گرفتن بکارت یک فاحشه غیرقانونی انگشت می کشد، هر خواننده به گناه او اعتقاد دارد. اما در پایان کتاب، واضح است که سانتیاگو این جرم را مرتکب نمی شود (گارسیا مخفی می کند که در آن به طور واضح بیان شده است ، اما آن وجود دارد) اما او با این وجود کشته شد (چند بار در واقع) و کل شهر، که این حمله را به سانتهوگو متوقف نکرد، احساس می کند که برای بیکاری خود برای بیست سال آینده متهم است. این چنین ایده ی درخشان است که به طرز وحشتناکی گفته می شود، فکر می کنم یک کتاب صفحه زیر بهتر از 100 صفحه برای خواندن بیش از یک دوره دو روزه. و دانشجویان من هرگز نمیدانند، چرا که من هرگز یک دانش آموز نا امید نداشتم. همیشه.

مشاهده لینک اصلی
گابریل گارسیا مارکز، برنده جایزه نوبل، که بیشتر به خاطر صد سال تنهایی اش شناخته می شود، یک رمان «یک کرونیکل مرگ پیش بینی شده» را بر اساس رویدادهای زندگی واقعی که شاهد آن بوده است، نوشته است. در این رمان، مارکز با چشم از یک راوی نامشخص می گوید که حوادثی است که منجر به قتل سانتایانو نصر می شود. این در توصیف شخصیت این کتاب کوتاه است که ما طعم از درخشش مارکز است که او را در افتخار زیادی در طول حرفه ای نوشتن او به دست آورد. سانتیاگو ناصر تنها فرزند ابراهیم نصر و پلاسیدا نیکیدو است. او مشغول به ازدواج با فلور میگوئل است، اما به عنوان پدر او قبل از او، در تریسس با دختران خانه دار خود مشغول به کار است. به همین ترتیب، او یک مامور مسکونی را ملاقات کرده است و ارتباط صمیمی با مادرش دارد. در ضمن Bayardo San Ramon و آنجلا Vicario ازدواج می کنند. آنجلا یک باکره نیست و سان رامون او را از اتاق ازدواج خود می برد. او توسط مادرش فریب خورده است، و پابلو و پدرو، برادران دوقلو او، مصمم هستند که مردی را که مسئول رفتارهای بی پروا آنهاست، بکشد. همه نشانه ها به سانتیاگو ناصر اشاره می کنند. روایتگر به این داستان می گوید که تمام بازیکنان اصلی به سن متوسط ​​رسیده اند. دوست پسر بزرگ نصار و پسر عموی ویکاریوس، مصمم است تا متوجه شود آیا واقعا واقعا گناهکار است. آنجلا قیمت را پرداخت کرده است، مانند یک خدمتکار قدیمی زندگی می کند، اما هنوز هم در طول این سالها هنوز به عشق خود به بیاردو سان رامون می گوید. با وجود این که روایتگران تلاش می کنند همه شواهد را با یکدیگر کنار بگذارند، آنجلا کلیدی کلیدی را نشان نمی دهد، و خواننده را در این داستان کوتاه آویزان می کند. حتی در این داستان کوتاه، برای من آشکار است که گارسیا مارکز می داند چگونه یک داستان را با هم بپوشاند. من طرفدار ایزابل آلنده هستم و مردم به من می گویند که نوشتنش به آنها یادآور گارسیا مارکز است. همانطور که این اولین طعم و مزه من از نوشتن آن است، من می توانم شباهت ها را احساس کنم - بسیاری از شخصیت های یک روستای آمریکای لاتین، جمله های باز که حاوی فلسفه ها هستند، و سطح بالایی از واقع گرایی جادویی. من این رمان را 4 ستاره برای مدت کوتاهی می گذارم چون منتظر خواندن گریسا مارکز می گردم که او را مشهور بین المللی بدست آورد.

مشاهده لینک اصلی
هرگز چنین مرگ پیش بینی نشده بود. جوایز ماورکوز ممکن است تقریبا به دو جریان نوشتاری تقسیم شود: جادوگر صد سال تنهایی و عشق در زمان کالبد شکافی و روزنامه نگار و مهاجم این رمان و اخبار خلع سلاح. دنیای شوم واقع گرایی جادویی فروشگاه را هنگامی که مارکز سوئیچ چرخدنده های خود را به داستان داستان های روزنامه نگاری بسته می شود. اما ممکن است کاملا نباشد زیرا درست از صحنه ی ابتدایی، پیش بینی های شگفت انگیز در پاشنه ی سانتیاگو ناصر دنبال می شود و اوضاع را به خطر می اندازد تا او را مجبور به جرمی کند که ممکن است یا ممکن است مرتکب شود. نويسنده-راوي خود را به وظيفه بررسي وقايعي که به مرگ پيش بيني کرده است، تنظيم مي کند. در نتيجه، گزارشي از قتل نامحدود و غير قابل توضيح است که مي تواند فقط با يک فریاد جلوگيری کند. بگو، داستان او یک مرد است که باید برای نقض کد نویسی از افتخار زمانی که او مظنون به انهدام آنجلا Vicario، بهترین خواهش او خواهر، ساعت ها قبل از اینکه او با یک مرد دیگر ازدواج کرد. ممکن است آن را به عنوان یک داستان توصیف یک قتل افتخاری. اما مانند سایر داستانهای این نوع، این یک اقدام خودآگاهانه نیست، هدفش از تقابل با خوانندگان (tsk tsk)، از نظر دور از دیدگاه بیگانه است؛ این سیستم ارزش کل را به عقب و وحشی نشان نمی دهد که داستان هایی از این نوع عادت دارد. این کاملا بر اساس شایستگی خود برای روش استادانه است که در آن مورسک، رویدادهای ناشی از قتل وحشتناک را با قرار دادن داستان در آرکه تایپ اخلاقی زمان و مکان که در آن رخ می دهد، مرتبط می شود. این عینیت در قلب نوشته های خوب نشسته است و این مجموعه مورس را از جمله نویسندگان دیگری که کلمات مشابه را بر روی یک موضوع مشابه قرار داده اند، قرار می دهد. ابهام با توجه به نقش قربانیان: آیا سانتیاگو ناصر گناهکار بودن آنجلا را نادیده گرفت؟ Vicario؟ یا یک سوء تفاهم بزرگ وجود داشت که همه چیز در آن متضرر شده بود؟ در اینجا شما ماورکز، روزنامه نگار تحقیقاتی کارشناسی، با بهترین ابزار تجارت خود را، تست قدرت خود را از مشاهده، دعوت از شما برای حل پازل هس برای شما تنظیم شده است. انگشتان دست من کمی به آرنج من برای چگونگی هر کس در دهکده کوچکی در یک سری از حوادث کاملا هماهنگ با طرح برنامه کشتار مواجه شد و هیچ کس آن را به اندازه کافی جدی نگرفت تا قربانی تا آخرین لحظه که خیلی دیر شده بود، زمانی که او خیلی زخمی شده بود، به عنوان چاقوی قصابی ریختن توده ی نرم شکمش را ریخت. او همه را دید که او بیرون می آید، و همه آنها متوجه شدند که اکنون او می داند که قصد دارد او را بکشد. به لطف آنگلا ویکاریو، این داستان در سخنانش بی نظیر است.

مشاهده لینک اصلی
در نهایت یک مرد به مرگ کشته می شود و به نظر نمی رسد که به نظر می رسد 23 دروازه در جولیوس سزار وجود دارد اما تنها یکی از آنها در واقع کشنده است. طول می کشد جهنم از تلاش. نه مانند آنچه که در فیلم های سادیستی پراکنده دیده می شود، جایی که یک بلوک پراکسی بزرگ سینه در اطراف یک عمارت توسط یک چاقو نگه داشته می شود که دارای یک تیغ بزرگ است که فقط از گوشت های گوشتخوار تهیه می شود. ترجمه ی یک سانتیاگو ناصر، یک روستای کوچک آمریکایی نامعلوم، ماورکز در یک دنیای داستانی که به طور قاطع تیز به عنوان چاقویی مورد استفاده قرار می گیرد، خیره می شود، قتل هر کسی در شهر می آید، اما هیچکس نمی خواست. هرگز مرگ پیش بینی نشده بود. می گوید رمان رؤیای، به یاد آوردن رویدادهای آن روز سرنوشت ساز، حقیقتا، سالها بعد که داستان از آن استفاده می شود، با استفاده از خاطرات شهروندان مختلف، یک عکس به آرامی از @ @ who @ and @ why @ این اقدام ترسناک رخ داده است. هدف این است که با تلاش برای حل هر گونه رمز و راز، به عنوان کار در روز روشن توسط دو برادر متعهد شد، که آنها را درک کرده بود که توسط ناصر ناسازگار بود، بیشتر بر پایه عزم و اراده برای درک اینکه چرا هیچ کس قادر نبود برای جلوگیری از وقوع مرگ. به تنهایی و به نوعی عجیب و غریب، یک نوشتار هوشمندانه است که ماهیت همدستی و سرنوشت را بررسی می کند و اینکه چگونه یک قاعده وحشیانه می تواند در طول زمان بسیاری از زندگی را تحت تاثیر قرار دهد. مارشکس از نوشتاری که معنی فرهنگ را نشان می دهد از عرفان و معنویت استفاده می کند و نماد معنای آن در زمینه کار است. مرگ از سانتیاگو ممکن است اجتناب ناپذیر باشد، به علت ناتوانی های عجیب و غریب شخصیت های او در ارتباط با قدرت های معنوی آنها. هر دو مادر سنتيگو و مادر خداي او قادر به احساس مرگ او نيستند. اغلب تصورات تصادفی و اعمال مختلف افراد مختلف به تغییر مسیر این روز مرگبار کمک می کند؛ سرنوشت سانتیاگو کاملا در دست دیگران قرار می گیرد. هرچند که سریع خواند، بیشترین تحسینش این واقعیت است که داستان آن عمیق تر از شما فکر می کنید نه فقط مرگ یک، بلکه رنج بسیاری از کسانی که با مسئولیت های شکست خورده مواجه می شوند، ممکن است چاقو در دست قاتلان قرار داشته باشد، اما ظاهرا کل روستا نیز در اطراف آنها قرار دارد. این باعث می شود داستان همه قوی تر و در نهایت در نهایت، در پایان، زخم باز بر روی مردم، بعید است که برای بهبود است.

مشاهده لینک اصلی
قبل از شروع به خواندن این کتاب، Goodreads قبلا 73،000 رأی و 3500 نظر را ثبت کرده است. وقتی این کتاب را خواندید، متوجه شدم که برخی از دوستان این کتاب را در سن مدرسه خود خوانده اند. چقدر خوش شانس هستید، دوستان من. این یک رمان خوب است. هزار راه صحیح برای نوشتن یک داستان وجود دارد. این رمان یکی از راه های نادرست استفاده شده است. با استفاده از داستان خطی غیر خطی، چندین POV را از همان صبح که حادثه اتفاق افتاد، به عقب و جلو حرکت می داد. این اولین موردی نبود که از آن استفاده شود (@ In Groove @ Rashomon و سایر داستانها به ذهنم آمد)، اما ماورکوس عوامل بیشتری را در داستان اضافه کرد: سرنوشت اجتناب ناپذیر (هر چه اهمیت دارد و یا سخت است تلاشهایتان ) و یا اینکه چگونه بعضی از افراد ضعیف بودند و میترسیدند مداخله کنند. به عبارت دیگر، این داستان به برخی از عوامل واقع بینانه در رمان، همراه با نوشتن ماهرانه منجر شد. من می خواهم به انتهای HAPPY برای این رمان اشاره کنم. چگونه نابغه ماورکوس پایان واقعی داستان را در وسط داستان (مشاهده اسپویلر) قرار می دهد [در انتهای بخش چهارم من چند بار اخیر پاراگراف های بخش 4 را خوانده ام، حتی در وسط نوشتن این بررسی (پنهان کردن اسپویلر)]. این بسیار زیباست (نمایش اسپویلر) [داستان عاشقانه / رابطه / عشق عاشقانه که در آن بزرگتر بایاردو سن رم به آنجلا ویقاریو آمد و دوازده هزار نامه نگاری را باز کرد (پنهان کردن اسپویلر)].

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب گزارش یک مرگ


 کتاب در آغوش آب
 کتاب به سوی بخشش
 کتاب Night Music (Jojo Moyes 6)
 کتاب Silver Bay (Jojo Moyes 5)
 کتاب The Ship of Brides (Jojo Moyes 4)
 کتاب The Peacock Emporium (Jojo Moyes 3)