کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد

اثر اوریانا فالاچی از انتشارات دارینوش - مترجم: یغما گلرویی-داستان درام

کتاب رویاتی است از مصائب و مشکلات و دغدغه های نویسنده به عنوان یک زن، و به عنوان یک انسان، که در قالب شکواییه ای مفصل به فرزند خود پیش از تولدش ایراد شده است.


خرید کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد
جستجوی کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد در گودریدز

معرفی کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد از نگاه کاربران
بارداری از جمله تجربیات اساسی یک زن است، که یک مرد از آن درکی ندارد. بارداری بیش از سنگین شدن شکم و تهوع های صبح است، این ها بخش فیزیکی بارداری اند و درک کردنشان چندان زحمتی برای مردها ندارد. مردها هم می توانند بفهمند حمل باری سنگین به مدت چند ماه چه احساسی می تواند داشته باشد، و حالت تهوع دائم یعنی چه. آن چه بارداری را تجربه ای غیرقابل درک برای مردان می کند، حالت روانی و احساسی زن نسبت به بارداری است، موقعیت وجودی زن در برابر بارداری، تعریف هویت زن توسط بارداری، که از سال ها پیش از انعقاد نطفه در شکمش آغاز می شود، شاید حتی پیش از بلوغ، و خواب های زن را از اضطراب و شاید اشتیاق می آکند و در شرایط وخیم، زن را به فوبیای بارداری مبتلا می کند. این ها را نمی توان تنها با مشاهدۀ حالات ظاهری زن، حرف های زن و رفتارهای زن فهمید، رفتار و گفتار ظاهری تمام احساسات پیچیده و گاه به لفظ ناآمدنی را نشان نمی دهد.

یک مرد نمی تواند به طور کامل با زن همذات پنداری کند، اما می توان در این مسیر حرکت کرد. می توان درک متقابل را بیشتر کرد، و اگر نمی شود به طور کامل موقعیت وجودی زن را @حس@ کرد، می شود تا حدودی آن را فهمید. برای این منظور باید زن توصیفی پدیدارشناسانه از احساساتش به دست دهد، و این کتاب همان توصیف است از معنای باردار بودن، هر چند از نگاه مادری با خصوصیات اخلاقی خاص، مادری روشنفکر و ضدّ مرد و تنها، که الزاماً نمایندۀ تمام مادران نیست. اما به هر حال نیم نگاهی از لای در است به جهانی به کلی ناشناخته، و همین نیم نگاه هم بسیار ارزشمند است.

مشاهده لینک اصلی
Lettera a un bambino mai nato = Letter to a Child Never Born, Oriana Fallaci
Letter to a Child Never Born (Italian: Lettera a un bambino mai nato, 1975) is a novel by Italian author and journalist Oriana Fallaci. It is written as a letter by a young professional woman (presumably Fallaci herself) to the fetus she carries in utero; it details the womans struggle to choose between a career she loves and an unexpected pregnancy, explaining how life works with examples of her childhood, and warning him/her about the unfairness of the world. The English translation was first published in 1976. At the end of both the English and Italian version, the woman has a miscarriage.
عنوانها: نامه به کودکی که هرگز زاده نشد (مترجمها: یغما گلرویی؛ داود نوایی؛ مهین ایرانپرست؛ فاطمه امینی؛ محمدزمان غفوریان؛ فاطمه ابراهیمی؛ محمدصادق سبط الشیخ؛ عباس زارعی؛ سینا آزاد؛ غلامرضا امامی تبریزی؛ مونیکا سمیع زاده)، نامه به کودکی که هرگز متولد نشد (مترجم: ویدا مشفق)؛ نامه به کودکی هرگز زاده نشد (مترجم: لیلا مصدق)؛ برای کودک زاده نشده (مترجم: زربانو سپهر)؛ نامه به کودکی که هرگز به دنیا نیامد (مترجم: داود نوایی)؛ نویسنده: اوریانا فالاچی؛ تاریخ نخستین خوانش: روز نخست از ماه آوریل سال 1972 میلادی به پایان آمد
عنوان: نامه به کودکی که هرگز زاده نشد؛ نویسنده: اوریانا فالاچی؛ مترجم: زویا گوهرین؛ انتشارات نگاه، 1355؛
عنوان: به کودکی که هرگز زاده نشد؛ مترجم: مانی ارژنگی؛ تهران، امیرکبیر، 1355؛
عنوان: نامه به کودکی که هرگز زاده نشد؛ مترجم: میهن ایران پرست
و ترجمه های بسیار دیگر
نقل از متن: امشب پی بردم که وجود داری: بسان قطره‌ ای از زندگی که از هیچ جاری باشد. با چشم باز، در ظلمت محض دراز کشیده بودم، که ناگهان در دل تاریکی، جرقه‌ ای از آگاهی و اطمینان درخشید: آری، تو آنجا بودی. وجود داشتی. گویی تیری به قلبم خورده بود. و وقتی صدای نامرتب و پر هیاهوی ضربانش را باز شنیدم، احساس کردم تا خرخره در گودال وحشتناکی از تردید و وحشت، فرو رفته‌ ام. سعی کن بفهمی ...؛ من از دیگران نمی‌ترسم. با دیگران کاری ندارم. از خدا هم نمی‌ترسم. به این حرفها اعتقادی ندارم. از درد هم نمی‌ترسم. ترس من از توست. از تو که سرنوشت، وجودت را از هیچ ربود و به جدار بطن من چسباند. هر چند همیشه انتظارت را کشیده‌ ام، هیچگاه آمادگی پذیرایی از تو را نداشته‌ ام و همیشه این سئوال وحشتناک برایم مطرح بوده است: نکند دوست نداشته باشی به دنیا بیایی؟ نکند نخواهی زاده شوی؟ نکند روزی به سرم فریاد بکشی که: «چه کسی از تو خواسته بود مرا به دنیا بیاوری؟ چرا مرا درست کردی؟ چرا ؟»؛ پایان نقل. راستش را بخواهید نوجوان که بودم بارها با پرخاش از پدر روانشادم پرسیده بودم و و هنوز اکنون نیز همین پرسش را دارم، آن روزها که ایشان شرمسار بودند و پاسخی نداشتند. امید که بودنمان مفید باشد... کتاب را نخستین بار در سال 1355 هجری خورشیدی، با عنوان: «به کودکی که هرگز زاده نشد» جناب مانی ارژنگی، به فارسی ترجمه، و توسط موسسه انتشارات امیرکبیر منتشر شد. دومین ترجمه کتاب با عنوان: «نامه به کودکی که هرگز متولد نشد» توسط بانو ویدا مشفق به فارسی ترجمه شد، و انتشارات جاویدان آن را در سال 1355 هجری خورشیدی منتشر کرد. و در سال 1382 هجری خورشیدی نیز جناب یغما گلرویی ترجمه ی چهارم از این کتاب را به سرانجام رساندند و انتشارات دارینوش آن را چاپ کرد. داستان با زاویه دید اول شخص، و در قالب نامه‌ ای از راوی داستان: «یک زن جوان»، که گویا خود فالاچی باشد، به جنینی که در رحم خود باردار است نگاشته شده، تا فرزند نازاده‌ اش را از مصیبت‌های دنیا و بی‌رحمی آن آگاه کند. ا. شربیانی

مشاهده لینک اصلی
یک بار در یک زمان، من بر روی کتاب بی ادعا نوشته شده توسط کسی که همه چیز را که تا به حال احساس کرده ام، بیان می کند و آن را بطور فصاحتی و بدون هیچ گونه رزرو ای می گوید، زیرا امیدوارم روزی باشد. و دوباره متوجه می شوم که چرا خواندن برای حیات من بسیار حیاتی است. فقط ادبیات به من کمک می کند تا صلح من را با تمام زشتی های دنیا به ارمغان بیاورم و به من قدرت می بخشد تا با انجام کارهایی که هر روز بیهوده انجام می دهم خودم را با امید وارم که کسی جایی به وضعیت انسانی بزرگ با همدلی و حساسیت عمیق برای من تسلیم من است. اورانیان فالاسی هیچ تردیدی در این کتاب ندارد. تلاش خود را برای تکان دادن دیوارهای بسیار سفت کننده که ارادت پدرسالاری را تشکیل می دهند، انجام ندهید، از نزاع با تمام طیف مسائل سوزی نترسید. اگر در آینده با دوستان و آشنایان در حال صحبت کردن در سال 2013، ابروهای برخاسته از برخی افراد، به شدت به بحث درباره اخلاقیات خود به عنوان یک زن پشت سر هم توسط دیگران و محکومیت بقیه اعتراف کرده اند. و فکر می کنم که این خبرنگار جنگ شجاع ایتالیا، که در طی مصاحبه ای با آیت الله خمینی در ایران، علاوه بر نقد اجباری ناشی از پوشیدن آن، حجاب و یا چادر را به وی تحویل داد، در سال 1975 این نوشته را نوشت. موضوع اتهامات اسلام هراسی) یک زن حق زندگی خود را در طول زندگی فرزند هنوز فرزندی نیاورده است. آیا وجود دارد؟ و نه فقط آن. وقتی می گوییم زندگی زندگی می آید؟ در حال حاضر مفهوم یا در ماه نهم و در برخی موارد، هفتم ماه هنگامی که جنین در واقع حیاتی می شود؟ از لحاظ اخلاقی قابل توجیه است که از زن بخواهید که رفتار کند، تغییرات خلقی خود را نظارت کند، از انجام کارهایی که قرار است فشار فیزیکی بر روی او و یا درمان او را به عنوان یک انسولاتور بی جان طراحی شده برای ایجاد وجود آن در اطراف یک جنین نیاز دارد؟ آیا می توان به چشم پوشی از اهمیت زندگی یک فرد کامل از گوشت و خون، با جای خود در جهان، با توجه به اشاره ای از امکان زندگی است که ریشه در او را گرفته است؟ با توجه به انتخاب، آیا یک کودک ناخوشایند می خواهد در یک دنیا مانند ما زندگی می کند، جایی که مادر قادر به اطمینان از ایمنی و رفاه فرزندان خود نیست و برده داری از لحظه ای که از زندان تاریک ما در رحم مادران آزاد می شود، شروع می شود؟ Oriana Fallaci با توجه به شعر شاعرانه ای که بدون تردید صدای او را به بسیاری از سوالات تقدیم می کند، تقریبا همه ما (مخصوصا زنان) در طول زندگی خود در کنار یکدیگر زندگی می کنند، اما اغلب نمی توانند این ایده ها را در مقابل مخاطب در برابر ترس از واکنش های عمدتا جامعه محافظه کار ایده های مرکزی به شکل یک مونولوگ داخلی زن جوان ارائه شده است، که در آن او با ترس، تردید، اشتباه و خشم سرکوب شده در برابر تظاهر به گفتگو با فرزند فرزند خود مواجه می شود. همانطور که من به پایان کتاب رسیدم، نمی توانم کمک کنم تعجب می کنم که آیا اکثریت مردان فراتر از قوانین سقط جنین در تقریبا در تمام کشورهای جهان با کسانی که در رأس امور قرار دارند ثبت شده اند، اگر نسخه ای از این کتاب داشته باشند؟ احتمالا نه. پس از همه، یک نویسنده مانند Fallaci بیشتر احتمال دارد که به عنوان یک فمینیست رادیکال نامگذاری شود و دیدگاههایش به طرز محسوسی با تکان دادن سر به سر و بدون فکر بیشتر فرو می ریزد. من این کتاب را تنها با توجه به موضوع تمایل انسانی فمینیستی چرا که آن را به طرز ماهرانه نوشته شده است، اما همچنین به دلیل استدلال منطقی هر دو به نفع و در تقابل تقریبا هر تلفظ زن باردار است. صدای شخصیت های نامعلوم تغییر بین اندام های عقلانیت آرام و خشم ناامید کننده را تغییر می دهد، گاهی اوقات بیانیه های قانع کننده ای را در مقابل هیئت داوری تصور می کند و به صورت دائمی به قضاوت افکار و اعمال خود می پردازد، و گاهی اوقات فقط با خشم سرد در ناعادلانی که جهان رفتار می کند او او به همان اندازه انسان و مستعد ابتلا به خطا است، به همین دلیل مهم است که تصدیق کنیم که مفاهیم ثابت شده ما درباره زندگی، مرگ و مادری می تواند به همان اندازه ناقص باشد.

مشاهده لینک اصلی
من در مدرسه دبیرستان بودم، زمانی که می شنیدم Oriana Fallaci برای اولین بار صحبت می کرد. این کتاب را، که فقط منتشر شد، تحقیر کرد، به خانه من وارد شد و همراه با غیبت غیر معمولی از نظرات. با این حال در ایتالیا بحث بسیار گرم بود. من این کتاب را خوانده ام من به یاد داشته باشید که تن از یک گفت و گو صمیمی، عجیب و غریب و بعضا بی رحم را دوست داشتم. من با صداقت خلع سلاح بازتاب، رک بودن آنها، آزاد از احترام که آنها لباس پوشیدن، و افکار، بیان شده در صدای. من به خاطر این وحشت به خاطر ناامیدی به یاد می آورم که در آن واژه های نازکی را به وجود آورد که مادر به جنین اعلام می کند که مرگش است. این باعث شد من رنج می برم (عذاب مبهم، پنهان) اولین روابط واقعی من با ایده ی داوطلبانه سرکوب امید unimineus. به انکار وجود بالقوه، هنوز ناگفته اما به طور بالقوه انجام در حالی که در حرکات غریزی و درمانده از یک کودک انسانی محصور در خشکی، چیزی در درون من شورش allidea دیوانه برای نه گفتن به زندگی خود ما ابتدا، به مخالفت با جبر اول و غیر قابل وصف طبیعت به خودی خود . شاید هم به خاطر مطالعات کلاسیک جدید من. نیمه ایتالیایی نویسنده به عنوان یک قهرمان حقوق مدنی و زنان شعار می دادند، به عنوان unabilissima نقاش اکسپرسیونیست قادر به نمایندگی رنگ گرگ و میش از عذاب بی رحمانه ترین، همراه با علل دلیل. نیمه دیگر به طور صریح یا سکوت وحشت زده شد: بعضی از اعمال ساده و یا ساده، رعایت احکام کلیسای رومی مقدس، یا به طور صریح اعتقاد به اعتقاد قانونی؛ دیگران با عذاب وجدان بیشتری، در مواجهه با سقوط چنین مانع اخلاقی بزرگی که ناشی از خلع سلاح چنین خلقی ایدئولوژیک است، ناامید می شوند. چه من آن را، جوانه زدن مرد، و این که درک نمی کنند - به نظر من - بود تعداد زیادی از ایتالیایی ها درک نشده است، نمایندگی تن روزنامه نگاری از واقعیت، که نوشتن خانم فالاچی نفوذ بود. این کتاب نقطه ای برای حمایت از قانون سقط جنین نبود و نه - قرارداد - یک عمل محکومیت. خانم Fallaci به سادگی عکاسی چهره واقعیت است. با قلم، تنها وسیله ای است که بتواند حتی روح انسانی را نیز نمایش دهد. این عکس فوری شگفت انگیز برای هرکسی @ @ mirror شد. هر کدام از اینها به یک وجوه دیگر کشف کرد و به تعهد اخلاقی برای تأیید صحت اعتقاداتش اعزام شد. هر چه بود، همانطور که اغلب اتفاق می افتاد، زمانی که تم ها بسیار عمیق و ظریف بودند، واکنش تجزیه شد، تبدیل شد و - در مقیاس وسیع - سازنده.

مشاهده لینک اصلی
بیداری @ اجتناب هیچ چیز، فرار نسبت به زندگی. @ قلم غیرمنتظره موثر Fallaci.Un که از جریان آگاهی است که می تواند lopinione عمومی در دهه 70 با هوشیاری که هرگز راه را به فرایند ساخت و ساز عجیب و غریب و خالی از سکنه می دهد بیدار و ساختارشکنی nellopera.Quello پشتیبانی که متاسفانه خراب کل بازتاب unartificiosa است و برافروخته دید نیهیلیستی که سموم lindubbia قدرت تخیل زندگی نثر درخشان است به خطر بیافتد و استقلال فکری می توانید از گفتگو و تفاهم هم جدا نمی شود که آن نیز وجود دارد تصور others.This پدیدار با استکبار به ویژه در تصویری که او در مصاحبه Travaglio ساخته شده، که ظاهرا با صراحت اظهار نظر گرفتنscrittrice dallindubbio @ استعداد و، در همان زمان،giornalista با نسبت بیش از حد ذهنی و حقیقت @ .Davvero دلم برایش تنگ شده است که آن می تواند یک sullesercizio پیمان کامل از dubbio.Meravigliosa، با این حال، آشتی نهایی نسبت به زندگی، تنها بخشی dellOpera خود را از زنجیر dellastio آزاد و در نهایت به nellarrendersi دید بالغ در مقابل dellesistenza allimponderabilità می آید.

مشاهده لینک اصلی
â € œStanotte من می دانستم CA € ™ شد: کمر قطره از nullaâ فرار € شروع این بحث عمیق در مورد یک زن که کشف او باردار است و بی قرار در میان پرسش های بسیاری که یک زن حمله کردن در یک زمان تا عمیق و ظریف مانند یک که در آن یک زندگی بالقوه آینده را در رحم خود می یابد. و من بالقوه می گویم، زیرا شما همیشه تصمیم نمی گیرید که فرد جدیدی را برای خودخواهی، برای نگرانی هایی در مورد زندگی که می تواند باشد، بیابید و هنوز هم نیست. و در این نامه قوی، عاطفی، مخرب، آن را می خواند خوبی که چگونه قوی تعارض درونی یک زن، با این حال، چالش های اضافی که از مادر بودن مواجه است: یعنی برای تبدیل شدن به یک مادر، به تنهایی. بدون یک شریک، بدون شوهر کسی که این حرف را می نویسد، در واقع یک زن حرفه ای است و یک کلمه ای که پیش از این برای این شرکت وجود دارد، سناریویی است که از ناراحتی و ناتوانی در ادامه می طلبد. می خواهد و او را می خواهید نیست، مذاکرات را به او و به او می گوید که زندگی زیبا است، پس از آن که زندگی بد است، یک صد دلیل برای متولد می شود، از صد و یک برای عدم تمایل به دنیا آمد یک زن، و یک هزار نفر از مردان متولد می شود، به وجود صحبت از همه کسانی که متولد نشده اند. محکوم، حمایت، خسته، ضعیف، زنانی که این نامه را می نویسند، یک زن عادی است، که شاید چیزی بیشتر از آن داشته باشد، زیرا او آگاه و انعکاس می دهد و خود را مطرح می کند. و سپس، در شبیه سازی از یک فرآیند به وجدان، آن است که در مقابل آنچه چهره های مختلف کار خود را (شرکت، کارفرما، هم خواب، والدین، دوستان) به شما راه شما می توانید آن قاضی می گویند، واقع شده است. به نقطه ای که فرزند متولد شده، کودک که اطراف آن همه چیز را می چرخاند و به آنها فالاچی تصمیم می گیرد که به طور مستقیم به آن علاقه مند باشد، کفایت می کند. همه این تا کنون که بدون خواستار این مسئله را با نام مناسب آن: سرود aborto.Un به زندگی، بلکه به آزادی اندیشه، سرود به آگاهی، و آلا € ™ صداقت فکری، کتابی است که به طور کلی زنان توصیه که اعم از زنان به زنان در یک دایره مادرسالار درد و حکمت: اما احساس می کنم من هم آن را به مردان توصیه می شود، چرا که ما درک meglio.Perchà © © اوریانا به نمایندگی از تمام زنان صحبت کرد.

مشاهده لینک اصلی
من هرگز نمی دانم آنچه انتظار می رود انتظار می رود (حداقل در این زندگی، اگر به ترکان مجدد اعتقاد دارید). من همیشه نمی دانم چه اتفاقی می افتد از ذهن یک زن که در معرض حاملگی قرار دارد و کاملا آماده نیست. با تشکر از نامه ايرانا فلچس به کودکی که هرگز متولد نشده است، به من نگاهی انداختم که چگونه حداقل یک زن ممکن است در چنین وضعیتی احساس کند. این رمان (من فکر نمی کنم که آیا این تفکر یا تجربیات خود را بازتاب می دهد) کوتاه، تمام موضوعاتی را شامل سقط جنین و حق زندگی، فمینیسم و ​​زن حق انتخاب، معنای زندگی و عشق، ظلم و ستم، انتظارات و فشارهای اجتماعی، و غیره، بارها و بارها امیدوارانه و منطقی، گاه ناخوشایند شخصیت مرکزی در مورد این مسائل در یک نامه داستانی به فرزند کشته نشده خود، در یک روز از یک طرف و یک روز دیگر تا زمانی که او دایره کامل را به فهم و ناتمام نهایی می رسد، توضیح می دهد. با بسیاری از مسائل متضاد که هنوز هم در حال بحث در مورد امروز، شگفت انگیز است که این کتاب برای اولین بار در سال 1975 منتشر شد، زمانی که من تصور جامعه بود حتی محافظه کارانه تر. این یک کتاب قدرتمند و متفکرانه است و سزاوار خواندن آن بدون توجه به موضع شما در انتخاب است.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد


 کتاب در آغوش آب
 کتاب به سوی بخشش
 کتاب Night Music (Jojo Moyes 6)
 کتاب Silver Bay (Jojo Moyes 5)
 کتاب The Ship of Brides (Jojo Moyes 4)
 کتاب The Peacock Emporium (Jojo Moyes 3)