کتاب می خواستم چیزی بهت بگم

اثر آلیس مونرو از انتشارات نقد فرهنگ - مترجم: نیایش عبدالکریمی-داستان درام

"او بيرحمترين نويسندهاي است كه تـا بـه حـال آثـارش را خوانـدهام، همچنين لطيفترين، روراست ترين و باهوشترين." –جفـري يوجنيـدز(برنده پوليتز)
"او نويسندهاي است كه... به داستان كارايي تـازهاي دادي." –لـوري مور ( برنده جايزه رِآي داستان كوتاه)
"آليس مـونرو طـوري شخصـيتهـايش را در زمـان بـه حركـت در ميآورد كه هيچ نويسندهي ديگري قادر به آن نيسـت." –جوليـان بـارنز (برنده من بوكر)
"احتمالاً در دنياي داستان كوتاه در حال حاضر كسي بـه مهـارت او وجود ندارد." -جيم شپارد (برنده جايزه داستان كوتاه)
. آکادمی نوبل نویسنده کانادایی را "استاد داستان کوتاه معاصر" لقب داد و از او بخاطر "داستان‌های که با ظرافت نوشته شده و ویژگی آنها روشنی و واقعیت روانشناختی است" تقدیر کرد. پیتر انگلوند دبیر دائمی آکادمی نوبل سوئد داستان‎های آلیس مونرو را اين چنين توصيف كرد: " داستان¬هايي درباره¬ي آدمهای کوچک و احساسات بزرگ".


خرید کتاب می خواستم چیزی بهت بگم
جستجوی کتاب می خواستم چیزی بهت بگم در گودریدز

معرفی کتاب می خواستم چیزی بهت بگم از نگاه کاربران
اگر بخواهیم مضمون اصلی داستان چطور با همسرم آشنا شدم اثر آلیس مونرو را در یک کلمه خلاصه کنیم، می‌توان گفت کلیت داستان درباره عشق خام است. حسی که هر دختری در اوایل جوانی ممکن است تجربه کند. در این مواقع دختران دوست دارند مورد توجه مردان قرار گیرند البته نه هر مردی، مردانی که نگاه و رفتارشان حسی از خاص بودن و خانم بودن را در آن ها ایجاد کند. بیشتر زنان وقتی به گذشته نگاه می کنند ممکن است روزهایی از دوران جوانی را به یاد آورند که چنین حسی داشته‌اند و شیفته ی مردی مسن تر از خود شده اند، همان‌طور که ادی در این داستان می گوید:”سال ها بعد متوجه شدم که از چه مساله بزرگی عبور کردم“. ادی دختر جوانی است که در اوایل تجربیات جدی اش از زندگی قرار دارد، او با خانواده‌ای که برایشان کار می‌کند زندگی می کند،. دختری خجالتی که شاید به زور پانزده سالش شده باشد. چیزی که تقریبا همیشه با عشقی خام همراه است این است که معمولاً یک نفر دلشکسته می شود. در این داستان ادی مدت‌ها به امید رسیدن نامه‌ای که کریس قول فرستادنش را داده انتظار می کشد ولی هیچ وقت نامه‌ای دریافت نمی کند.

دو عنصر ادبی که در این داستان دیده می‌شود،یکی اول شخص بودن زاویه ی دید داستان است، نویسنده داستان را از زبان ادی دختر پانزده ساله ی داستان روایت می کند. و دیگری استفاده از نمادهای مختلف برای کمک به درک عمیق تر داستان است. در بخشی از داستان با نمادی از داشتن تحصیلات روبه رو هستیم، نامزد کریس که زنی شهری است، همه جا را به دنبال کریس می‌رود تا او را متقاعد به ازدواج با خود کند. این بار به روستایی که آقا و خانم پیبلز در آن زندگی می‌کنند می رسد. انتظار روزانه‌ی ادی برای رسیدن نامه‌ای که هیچ‌گاه فرستاده نمی‌شود هم نمادی قوی در داستان است.

ادامه نقد در سایت نقد روز:
https://goo.gl/YSxk1r

مشاهده لینک اصلی
هنگامی که من سعی می کنم از طریق منشأ حکمت و دیدگاه آلیس مونروس به زندگی نگاه کنم، من خوبم را در درک بد و بالعکس می بینم؛ من دنیوی، با شکوه را پیدا میکنم او عادی را با احترام آرام، آرامش و آرامش را به گونه ای عجیب و غریب می سازد که باور نکردنی است. او به من می گوید که درد غم و اندوه را می توان از طریق گناه ناشی از اشتباه تحریک کننده ای که موجب برانگیختن عصبانیت از عشق ناتوان و بی عیب و نقص شده است، اتفاق می اندازد که از برچسب های بسیار زیبایی رهایی می یابند و هیچ رمز و راز زندگی ندارند بر خلاف آنچه که در رمان های آرکه تایپی مطرح شده است. تلاش های خستگی ناپذیر ما در شناخت معانی لحظات و احساسات بی فایده است. و این لحظات پراکنده داستانهای ماست، حتی زمانی که آنها با epiphanies تأیید زندگی تأثیری نداشته باشند. @ مردم بر این باورند که در حال حاضر تازه شروع می شود. تا پایان عمرشان مجاز است. برای شروع دوباره با یک فرد جدید، خود قدیمی خود را شناخته شده تنها به خودتان؛ هیچ کس نمی تواند کسی را از انجام آن متوقف کند. @\nاو همه را به نظر می رسد بسیار آسان، به نظر می رسد که او فقط در صبح بخار آفتابی با یک قلم و کاغذ در دست نشسته در یک نیمکت پارک تصادفی، تماشای زندگی بر روی صفحه نمایش غول پیکر و نوشتن آنها را در قالب های خام، deglamourized خود را برای ما نگاه کردن و مزه کردن. و آنجا این کار انجام شد.اما این تنها یک توهم است که توسط ویکتوریسم به ارمغان آورده است. Love در حداقل اجتناب ناپذیر است، یک انتخاب ساخته شده است. فقط این است که بدانیم زمانی که انتخاب انتخاب شد یا زمانی که، به رغم ظاهرا ناامید کننده، دشوار است تبدیل به برگشت ناپذیر شد. هشدار روشن در مورد آن وجود ندارد. @\nداستان های او لحظات از اتفاقات بسیار شایع است که مستحق آن است که حتی یک ذکر قصور و در عین حال نگران کننده باشد؛ برخی با اشاره به غم و اندوه سرکوب شده اند، برخی با پشیمانی طولانی. تحریک گرگ های قدیمی، زنان شهرک کوچولو، مردان جوان عجیب و غریب با علاقه به عرفان، خود در مورد دانشگاه ها و نوازندگان نوپا، مادربزرگ ها و نوادگان، شوهر ها و زنانی که در ازدواج های قابل تحمل به دام افتاده اند، دختران نوجوان و پسران در آستانه بیداری جنسی، مدار یکدیگر را به یکدیگر متصل می کنند، هر یک از آنها را به مدارهای خود می رساند، هرگز از آنجا که اتفاق می افتد آنها را هدایت می کند، دورتر می شوند. گاهی اوقات آنها می خواهند خواسته های مادی خود را ببرند، گاهی اوقات به شرایط عزیزانشان. تراژدی های آنها از تمام اعمال عظیم جدا می شوند، تنها مواردی که به معنای دگرگون شدن به خاطراتی است که به لحاظ عقب ماندگی گاه به گاه اتفاق می افتد. @ من همیشه در زمین پایدار بودم، شما هرگز من را ترک نکردید. همانطور که اگر این سوراخ من به سقوط، که به طور دائم از شما نیست، چیزی جز رویای من خودم را ترساندن، و یا در بدترین مکان که از آن من فقط به گریه به اندازه کافی، به اندازه کافی قانع کننده برای کمک و کمک خواهد آمد.@\nهر داستان مثل یک بی نهایت در شکل فشرده است، که با امکاناتی که هیچ شکل خاصی را نمی پذیرد، اما تخیل را به چشم انداز نگاه بیرون از آنچه نامرئی است. حتی شخصیت های کوچک که در حاشیه ها وجود دارند، در پیچیدگی ها فراتر از درک فوری ما اشاره می کنند. شما، خواننده، آزاد هستید که از درک و واقعیت درهم و برهم پدیدار شوید و اگر این کار را بکنید، ممکن است برای همیشه ادامه داشته باشد. داستانهایی در داستانها در داستانها وجود دارد، بعضی از آنها غیرقابل توجیه هستند، مثل یک حکم ناتمام ... این معانی در هوا حل می شود. @ مشکل، تنها مشکل، مادر من است. و او یکی از البته است که من در تلاش برای گرفتن؛ این است که به او رسیدن که این تمام سفر انجام شده است. با چه هدف؟ برای علامت گذاری به او، توصیف، روشن شدن، جشن، خلاص شدن از او؛ و این کار نکرد، زیرا او بسیار نزدیک است، درست همانطور که همیشه انجام داد. او سنگین است مثل همیشه، او همه چیز را وزن می کند، و با این حال او ناهموار است، لبه های آن ذوب شده و جریان می یابد. @\nراویان مونروس همه چیزهایی را که شانس می برند - درد، لذت، جنجالی کوچک، عدم رضایت، افزایش امید، شادی و تلخی، و حتی عدم اطمینان ذاتی زندگی روزمره می گیرند. او می نویسد که اگر او در تلاش خود زندگی می کند، هرگز به یک پوسته سرد از بدبینی دست نخواهد یافت، حتی زمانی که جنبه های جنایتکاران آن بیشتر برجسته می شود. او به خوبی می داند که مردم گاهی اوقات بر سر تحقق می اندازند، اما نه در قالب آنها انتظار دارند. می توان تمام روزهای خود را در تلاش برای افشای یک راز محافظت کرد اما در نهایت هرگز به آن عمل نمی کرد. چیزی که شما ممکن است معنی آن را بگوید، اما هرگز نتوانستید. Forgiveness در خانواده یک رمز و راز برای من است، چگونه آن را می آید و یا چگونه طول می کشد. @

مشاهده لینک اصلی
برخی از جواهرات در اینجا وجود دارد - داستان عنوان بدخواهانه، فوق العاده خنده دار @ مواد، @ عاشقانه بزرگ @ چطور من با شوهرم ملاقات کردم، @ lyrical @ قایق یافت، @ خمیده @ دره اتاوا @ € \"اما این به نظر می رسد یک کتاب انتقال در مراحل اولیه Munros، گرفتار بین زندگی درخشان دختران و زنان (1971) و چه کسی شما فکر می کنید؟ (1978). چند آزمایش ادبی که در اینجا انجام شده است، سالم هستند. اما @ Material @ یکی از قویترین داستانهایش است - یک نگاه عالی به اینکه هنرمندان زندگی را به هنر تبدیل کنند - و @ @ Valley Of Ottawa یکی از اولین داستانهای بسیاری است که الهام مونورس مادر که پارکینسون داشت، بود. من همچنین دوست دارم که راویHow من ملاقات شوهر من @ isnt بسیار باهوش است. شخصیت مونرو بیشتر مضطرب دختر باهوش است که می خواهد مزرعه را ترک کند و به جهان برسد (خیلی مشابه همان کاری که مونرو انجام داد). بنابراین: یک مجموعه ناهموار. چیز دیگری: این کتاب شامل برخی از نمونه های منحصر به فرد در مونوز است که در آن او شخصیت های آلیس یا آلیشیا را دارد (یک نوع در آلیس). اتفاقی؟ آزمایش دیگری؟

مشاهده لینک اصلی
Magistrale. نگران کننده است. کوتاه و عمیق روایت مونرو تیز، تیز و خالص است. چاقو و سرامیک، سفید که به نوبه خود، ایستادگی کردن مانند قطره از احساس صدمه خون، نگرانی های نوجوانی، سوالات بی شرمانه، lacerating خاطرات و سکوت، dellanimo تاریکی، بی گناهی را درهم شکست. نمونه ای از حوادث اساسی انسان و نمادین. با آرامش، اندازه گیری، عاقل، تنها آرام ظاهرا غریزی، مونرو بر تورم روح تاثیر می گذارد. باز می شود نازک، کاهش ساکت و آروم، و سپس اجازه دهید این موضوع دردناک از افکار ناگفته ناشی تا به آرامی، از بین بردن فشار آلوده. البته این همه بی رحمی را دوست ندارد. من آن را بی وقفه، آزاد می کنم. در حال حرکت. ماده مزه شخصیت. و زندگی زندگی کرد. ********** استادانه. نگران کننده است. فرانک و عمیق روایت مونروس خشن، تیز و خالص است. چاقو و سرامیک، در که سفید است که، از زمان به زمان، قرمز به عنوان قطره خون، احساسات زخمی، اختلالات نوجوان، سوالات بی دست و پا، خاطرات ساکت و آروم، گریان و گیج، تاریکیهای روح یا innocences خرد به نظر می رسد. نمونه ای از نمونه های بنیادی و نمادین انسانی است. مونرو با محبت، اندازه گیری، عاقلانه و آرام ظاهرا غریزی، تورم روح را خنثی می کند. او باز می شود نازک، ساکت، کاهش و برگ دردناک است. من آن را، ناگزیر، آزاد می کنم. در حال حرکت. موضوع طعم و مزه. شخصیت. و زندگی زندگی کرد.

مشاهده لینک اصلی
\"من آنجا نشسته ام به امواج قهوه ای غول پیکری از زمین باز که در پای کوه ها می افتد نگاه می کنم و من گریه می کنم اشک های منحرفانه و منحرف. زندگی به داستان های مبهم وحشیانه ای که من در کتاب ها دوست دارم، شباهت ندارد، به نظر می رسد بیشتر شبیه یک سریال تلویزیونی است که از صبح پخش می شود. ابتذال می تواند شما را مانند هر cosa.â دیگر € این قدرت روایت مناسب به شکل داستان گریه: این اولین چیزی که من فکر می کنم پس از تجربه دوم من با آلیس Munro.In A A € € œcontenitoreâ که به سختی فراتر پایان است بیست صفحات در هر داستان، ظلم و ستم زندگی روزمره است - همانطور که در واقعیت \"- آن را به چهره های غیر منتظره ایمنی نیست. داستانهایی که در متوقف کردن لحظه ای به حداکثر قدرت می رسند و آن را زیبایی می دهند: لحظات کوچک که در آن یک تصویر، اندیشۀ پرتلاطم گرفتار شده و مسدود می شود. ؟ چند بار ما در حال حاضر زندگی می کنند بدون درک ماهیت یک لحظه لحظاتی در زندگی هر که نادیده گرفته می شوند وجود دارد و در عین حال همه آنها ... زنان (در بسیاری از داستان) قهرمانان جهان از بسیار عادی را به عنوان روابط پیچیده: همسران ، دوست دختر، خواهران، مادران، دختران، دوستداران، رقبای ... انواع نقش و طیف وسیعی از احساسات در تمام سایه: به سادگی vita.Serpeggia بین خطوط ناگفته، که â € â € | COSA من می خواستم بگم برای مدتی زنان که دارای نوک زبان وحی از حقیقت اما پس از آن اجازه دهید از دست دادن تحت الشعاع حرکات کوچک و تعهدات روزانه (â € (â € |) ادامه بازی رامی و به پرورش باغ سبزی کوچک، و همچنین تمشک اگر آنها شوهر بودند. یک چیز € OEA من می خواستم به یک POA € ™ â €) .Donne که در حال انتظار برای شادی تصور (â € œCome من maritoâ من € ملاقات بگویم - و همسر، مردم را به آنها یک زن و شوهر € بسیار affiatata.â نام ) اما پس متوجه شدم که او چیزی بهتر می خواهد:mi از این ایده پیروی کرد که زنان وجود دارند که تا ابد زندگی می کنند. زنان بودند که زندگی خود را در حال انتظار برای نامه، نشسته در کنار صندوق پستی وجود دارد. من خودم نلا € ™ عمل خود تصور به روز به روز و سال به سال، تا زمانی که مو زود سفید، و من فکر کردم، من متولد نشده بود به رفتن ادامه cosÃ.â € زنان که با دیگر تصاویر زنانه مقابله گردد. UNA € ™ نیاز صمیمی برای پیگیری صفات است که متحد شوند و شما را کمتر احساس تنهایی و € ™ ثانیه تلخی شکست خود: â € اگر نگاهش را به بالا و وسط پنجره در یک چادر پلاستیکی انداخت، و € ™ ثانیه دیگر، من در برخی از حمام های کلنی دیگر چراغ ها را دیدم، و من تصور می کردم که همسران دیگر در وسط شب ایستاده اند. موجودات روزمره، جدا از نوزادان، مخازن و کوره، در آن مقطع تبدیل به استفاده از شب ما با تروسو او، خشک شدن سریع، از شکوه و جلال و colpa.â € (â € من اگر آری یا نوا € به). احساسات و اندیشه هایی که از زمان عبور می کنند و مرزهای متقابل دارند؛ زیرا آنها میراث مشترک دنیای زن هستند؛ نوشتن که افت می کند و بازدید: این مواد تشکیل دهنده است که من را از آلیس مونرو قدردانی برخی از underliningâ € | ***************************** ************************ â € œLove در همه اجتناب ناپذیر است؛ همواره انتخابی است فقط پیچیده است برای بازگشت به لحظه ای که این انتخاب ساخته شده است، یا زمانی که از ظاهرا ناامن آن تبدیل می شود برگشت ناپذیر است. هیچ زنگ ایمن برای اعلام آن وجود ندارد. من با شما در ناهار نشسته بودم و وقتی گفتم \"من شما را دوست داشتم. من هنوز عاشق تو هستم \"به یاد داشته باشید که در آینه پشت سر شما در رستوران نگاه می کنید و در جای خود احساس ناراحتی می کنید.\" (\"آیا بله یا نه\") ********* ******************************************** â € این چیزها به نظر نمی رسد زندگی بسیار که شما آنها را از آنچه انجام می دهید، چگونه آنها را روز خود را پر کنید به سادگی و در عین حال همچنان به تکرار که دیر یا زود آن را باز خواهد نقض و پس از آن، تنها پس از، شما خود را در زندگی واقعی پیدا کنید. â € (â € ¢ بخشش در خانواده) **************************************** ************** â € \"من همیشه از خطر از شما ترک من امن بود. همانطور که اگر این سوراخ که در آن من سقوط، یعنی فقدان دائمی خود را، اگر تنها یک رویا که با آن به خودم را بترساند، و یا در بدترین حالت یک محل که از آن شما فقط به فریاد کمک با صدای بلند به اندازه کافی، و با اعتقاد راسخ به علت، و کمک خواهد کرد. \"(â €\" به من بگو اگر بلی یا noâ €)

مشاهده لینک اصلی
من با برخی از منتقدان مخالف هستم که در آن زمان این مجموعه را یکی از کمترین موفق ترین ها دانست. همان Munro، در سال 1981، در مصاحبه به نظر می رسید آن را کاهش دهد با صرفه جویی در تنها سه داستان: دره اتاوا، مواد و باد در زمستان. از سوی دیگر من این فرصت را داشتم، تمام کار آلیس مونرو را، از جمله مقالات و مقالات اختصاص داده شده به او، خوانده ام که مونرو بهترین قاضی کار او نیست. Nellantologia شامل 17 داستان (اجازه رفتن، 2006) انتخاب شده توسط شما، آن را نه از جمله زیبا ترین داستان ها و یا جوک از fuga.La محتوای سرنوشت در Einaudi خود را در این LHA مجموعه ترجمه شده است. به گفته لئوناردو، به دلیل اینکه یک روز زیبا در شب دیده می شود، این همه برای گفتن این است که برای یک حساب کلی از کار شما باید صبح منتظر بمانید. در اینجا حداقل دو شاهکار وجود دارد، مراسم وداع و بانوی اسپانیایی؛ حتی مارکسیست ها و مواد قابل توجه هستند و به طور کلی تمام داستان ها از استاندارد های بالایی برخوردارند. اگر من مجبور شدم یک کتاب را که از آن شروع کنم توصیه کنم، چه کسی آلیس مونرو را نمی داند، من این را می گویم. اینجا در زیر نظر من در مورد داستان مراسم ختم می شود. شما می توانید بدون منع خواندن (متعهد) را بخوانید: مراسم خداحافظی - توضیحات یک خواهر raccontoDue، ژوئن و آیلین، در یک مراسم تشییع جنازه سکولار، خود را، که نوع مراسم که از نگاه خارج مانند یک حزب باغ رویایی. او پسر ژوئن در یک ماشین و آیلین حادثه جداگانه درگذشت، بدون فرزند، با زندگیLa که اتفاقی ادامه @ مشاهده این مراسم، جشن اجباری، دراز افرادی که تلاوت سرودهای از پیامبر جبران، برادر خود را در قانون که برای دل مرگ فرزند به تدریج تغییر می کند، نوشیدن، هیجان زده هیجان زده می شود. و کسی که این جریان را به عنوان اشتباه اتفاق می افتد و گریه می کند، اما هیچ کس نمی داند چرا. این روزی است که گریه و خنده به توضیحات نیاز ندارند. او گریه می کند زیرا همه چیز در داخل شلوغ است، شما هرگز برای یک چیز گریه نمی کنید. مادرش بعد از پنومونی، بعد از پنومونیه فوت کرد، این افراد لذت بخش که زندگی و مرگ را با کلمات با صدای بلند بیان می کنند، زمانی که کلمات باید شرمنده باشند، باید از شرم فرو ریختن. آرام باشید، چیزهای احترام بگذارید. آنها به دنبال معنی هستند، خواهر او مسیر مراقبه برای انجام کارهای جدید را دنبال کرده است، اما ایلین متقاعد نشده است که همه چیز اتفاق می افتد دوباره کار می کند @. چیزهایی هستند که میشکنند اما یک حزب ساخته نشده است که آرام به حزب تحویل داده شود، حتی زمانی که یک نفر می خواهد ترک کند. این داستان، در سال 1974، متعلق به شاهکارهای آلیس مونرو، چون © نشان می دهد زن munriana در خطوط تمیز، یکی است که می تواند آن را انجام دهد و نه © می خواهد برای ورود، با جهان درونی خود را، در تراژدی عاشقانه و یا غم یا حماقت جلو خیلی طولانی است، او علاقه مند به لغزش به واقعیت هر زمان و پس از آن و ساخت شخصیت های دیگر - که به نظر می رسد که زندگی را بهتر و بیش از او - به دست آورد - به طور دائم comedians. برادر نابالغ بین ناامیدی و بی رحمانه، اکنون او را در ماشین و صندلی هل می دهد و آلیس مونرو می نویسد: \"ایلین. نام تکرار او تمام سخنانی بود که او از او دریافت کرد. اویارت به معنای این نام بود، آیلین به چه معناست؟ زنان باید سوالات خاصی را مطرح کنند. با این حال، سعی کنید به سرعت جمع آوری سرنخ هایی برای نگه داشتن آن برای نشان دادن بعد، در یک موقعیت نه چندان راحت بر روی صندلی یک ماشین - با پای کشیده شده در برابر پشت صندلی، در معرض خطر گرفتگی. آنها باید باور داشته باشند که چیزی بیشتر از آنچه اتفاق می افتد اتفاق می افتد. شما باید باور داشته باشید که چیزی بیشتر از آنچه رخ می دهد اتفاق می افتد. استقبال از ناامیدی از او، که چیز دیگری او توسط آلیس مونرو نمی دانند dire.In یکی دیگر از داستان زیبا تبدیل شده است - موجود در قمر مشتری -Bardon، اتوبوس # 144 @، یک زن وسواس توسط یک مرد که چشم انداز از دست رفته فکر می کند: @ تصاویر و زبان پورنوگرافی و عشق یکسان هستند: آنها یکنواخت هستند و اعمال افسون خودکار که مستقیما به ناامیدی منجر می شود. اما اساسا تصمیم گرفته می شود به این کاهش می یابد: آیا می خواهید دیوانه یا نه؟ شخصا من انرژی را از دست می دهم، تمایل سوزاندن ساده برای مدت زمان طولانی دیوانه ای @. آلیس مونرو هرگز واقعا ناامید نیست، شخصیت او اساسا طنز آمیز، درد، گاهی اوقات بازیگوش است. در همان داستان از مردان شخصیت lamica در حال تغییر در اندازه کافی سریع به مطمئن شوید که چه رفتن را از طریق، به عنوان اغلب می گوید:Beh، در واقع، من می ترسم از سقوط در عشق است، نه افتضاح @؟.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب می خواستم چیزی بهت بگم


 کتاب در آغوش آب
 کتاب به سوی بخشش
 کتاب Night Music (Jojo Moyes 6)
 کتاب Silver Bay (Jojo Moyes 5)
 کتاب The Ship of Brides (Jojo Moyes 4)
 کتاب The Peacock Emporium (Jojo Moyes 3)