کتاب من پیش از تو

اثر جوجو مویز از انتشارات آموت - مترجم: مریم مفتاحی-داستان درام

آن شب نتوانستم بخوابم. در اتاق قوطی کبریتی دراز کشیدم و به سقف چشم دوختم و تلاش کردم با دقت تمام دو ماه گذشته را براساس آن‌چه اکنون می‌دانستم، بازسازی کنم. گویی همه‌چیز تغییر کرده بود، تکه‌تکه شده و در جای دیگر آرام گرفته بود، به قالبی تبدیل شده بود که من شناختی از آن نداشتم.


خرید کتاب من پیش از تو
جستجوی کتاب من پیش از تو در گودریدز

معرفی کتاب من پیش از تو از نگاه کاربران
اول يه تشكر ويژه از نشر آموت و مريم مفتاحى محترم كنم كه اصلن كتاب رو حرفه اى ترجمه نكردن و من در حيرتم چطورى تا الان به چاپ سى و چند رسيده و مردم هم ميخرن و به بقيه توصيه ميكنن !!!! احتمال ميدم كه كتاب رو نميخونن و براى عكس گرفتن و گذاشتن تو اينستا از كتاب استقاده ميكنن!!!!
من كه به شخصه حدود٢٠ مورد اشتباه ترجمه و ويراستارى تا صفحه ٢٠٠ پيدا كردم و بعد زبان انگلسيى رو پيدا كردم و از اون ادامه دادم...

اما درباره كتاب ؛ بسيار سطحى و تكرارى! تا كى بايد دختر فقير عاشق پسر پولدار بشه؟؟ اميدوارم عمرم قد بده و شاهد از بين رفتن چنين داستنايى باشم 😂 واقعن درك نميكردم هدف شخصيت دختر كتاب رو ، البته كتاب خيلى افتضاح نيست كه نشه خوندش و داستان روونه و خيلى خسته كننده نيست، اگه ديگه وقتتون زيادى كرده ميتونيد بخونيد (البته درصورتى كه بهتون هديه داده بشه، نه كه پول بدين) از پايانشم كه نگم براتون😕 حالا هركى اينجورى كتاب رو تموم كنه خيلى متفاوت عمل كرده؟ ديگه به هر حال ما در قرن بيست و يك هستيم نميشه همون داستان سيندرالا رو دوباره نوشت 🤣

مشاهده لینک اصلی
Me Before You, Jojo Moyes
عنوان: من پیش از تو؛ نویسنده: جوجو مویس (مویز)؛ مترجم: مریم فتاحی؛ تهران، آموت، 1393؛ در 536 ص؛ شابک: 9786006605425؛ موضوع: داستانهای نویسندگان انگلیسی قرن 21 م
آسوشیتدپرس درباره این رمان می‌نویسد: بعضی کتاب‌ها را نمی‌توان زمین گذاشت. کتاب‌هایی وجود دارند که آدم به حدی جذب شخصیت‌هایش می‌شود که دوست ندارد داستان به پایان برسد، برای همین خواندنش را کش می‌دهد. کتاب جوجو مویز یکی از این کتاب‌هاست. گاهی می‌خندید، گاهی لبخند می‌زنید و گاهی عصبانی می‌شوید، و بله، گاهی اشک می‌ریزید. نیویورک تایمز نیز نوشته است: نویسنده‌ ی کتاب خواننده را در موقعیتی قرار می‌دهد که اشک‌ریزان بخواند و جلو برود... با دو شخصیت اصلی داستانش قصه‌ ای می‌آفریند که در خاطر می‌ماند. اخطار اگر داستان را نخوانده اید و میخواهید آن را بخوانید، ادامه این نگاره، داستان را لو میدهد. لوییزا کلارک بیست و شش ساله با خانواده‌ اش زندگی می‌کند. او جاه طلب نیست و صلاحیت‌های کمی دارد و مدام از خواهر کوچک‌ترش، ترینا، کم می‌آورد. لوییزا به خانواده کمک می‌کند، او شغلش را در یک کافه محلی از دست می‌دهد. بعد از تلاش بی‌نتیجه، بالاخره یک موقعیت استخدامی خاص گیر می‌آورد: کمک برای مراقبت از ویل ترینر، یک مرد جوان موفق و ثروتمند که دو سال پیش در اثر سانحه موتورسیکلت فلج شده است. مادر ویل، کامیلا، لوییزای بی‌تجربه را استخدام می‌کند تا به زندگی ویل طراوت ببخشد. در این بین لوییزا با نیتن (پرستار مسائل پزشکی ویل) و استیون، پدر ویل، نیز ملاقات می‌کند. بخاطر اوقات تلخی و رنجش ویل، رابطه ی او و لوییزا سخت است. وقتی دوست دختر سابقش، آلیسا با بهترین دوستش، روپرت ازدواج می‌کند اوضاع بدتر می‌شود. کم‌ کم با مراقبت‌های لوییزا، ویل روشن فکرتر می‌شود. لوییزا متوجه مچ‌های زخمی ویل می‌شود و بعداً می‌فهمد وقتی کامیلا درخواست او مبنی بر مرگ آسان از طریق دیگنیتاس را رد کرده، اقدام به خودکشی کرده است. بعد از این ماجرا قرار شده ویل شش ماه زندگی کند و بعد درباره مرگ آسان تصمیم بگیرند. لوییزا همراه با ترینا تصمیم می‌گیرد کاری کند تا این فکر از سر ویل خارج شود. طی چند هفته ی بعد، ویل آرام‌تر می‌شود و اجازه می‌دهد لوییزا صورت و موهایش را اصلاح کند. آن‌ها مدام باهم بیرون می‌روند و به هم نزدیک می‌شوند. در نهایت بخاطر این رابطه، پاتریک، دوست پسر لوییزا، همه چیز را تمام می‌کند. در همین زمان، پدر لوییزا شغلش را از دست می‌دهد و مشکل مسائل مالی پیش می‌آید. آقای ترینر به آقای کلارک یک موقعیت شغلی می‌دهد. لوییزا همراه با ویل به عروسی آلیسا و روپرت رفته و باهم می‌رقصند. قرار می‌شود این دو باهم به تعطیلات بروند اما پیش از آن، ویل دچار ذات الریه مرگباری می‌شود. بنابراین برنامه‌ ها عوض شده و باهم به جزیره موریس می‌روند. شب قبل از برگشت به خانه، لوییزا عشقش را به ویل اظهار می‌کند اما ویل می‌گوید با اینکه اوقات خاصی را باهم داشتند، اما نمی‌تواند زندگی در ویلچر را تحمل کند. شب پرواز ویل به سوییس برای پایان دادن به زندگیش، لوییزا برای آخرین بار با او ملاقات می‌کند. آن‌ها قبول دارند که شش ماه اخیر بهترین اوقات زندگیشان بوده، ویل اندکی بعد در کلینیک می‌میرد و طبق وصیت ثروت زیادی را برای لوییزا بجای می‌گذارد. با این پول او می‌تواند تحصیلاتش را ادامه دهد و بطور کامل زندگی را تجربه کند. رمان اینطور پایان می‌یابد که لوییزا در کافه‌ ای در پاریس است و آخرین نامه ویل را می‌خواند

مشاهده لینک اصلی
همانطور که من یک داستان عشق خوب را دوست دارم، من خودم را عاشقانه می نامم. نه با یک شوت از راه دور. در حقیقت، وقتی می آید که کتاب های عاشقانه می آید، می توانم خیلی دلربا باشم، با وجود احساس دلتنگی و از دست دادن غم انگیز، بدون احساس بی عاطفه باقی می ماند. اشتباه در ستاره های ما من را حرکت نمی دهد Eleanor \u0026 amp؛ پارک زیبا بود، اما هنوز به طور متوسط ​​برای من خواندنی است. فقط چیزهای خاصی وجود دارد که من دوست ندارم. کتاب های تحریک آمیز که به نظر می رسد که نویسنده با دستورالعمل برای چرخش در رشته های قلب من - که در آن وجود خواهد داشت با بدترین. من حدس می زنم که من ناخودآگاه شورش می کنم وقتی می بینم که نویسندگان تلاش می کنند تا به احساسات من برسند. از آنجا که تجربه نشان داده است که بسیاری از این کتاب ها مانند فیلم های Lifetime هستند، من از بسیاری از جوجه های بزرگ خسته شده ام - چرا که تجربه نشان داده است که بسیاری از این فیلم ها مانند فیلم های طول عمر هستند: melodramatic و cheesily پیام driven.Buthowhow - با وجود تمایل من این کتاب را امتحان کنید زیرا به نظر می رسید آن را به تمام جعبه های فوق الذکر - من در نهایت تحت فشار قرار گرفتم و از کتابخانه محلی ام این کتاب را گرفتم. من خیلی انتظار نداشتم من فقط کمی سعی کردم و ببینم که چگونه رفت، احساس اعتماد به نفس می کرد که این کار خجالت می کشد و من درست می کنم. اما جهنم، من تحصیل کرده ام. فقط ... نمی توانم حتی تصور کنم که دیگر، اسباببازی کتاب را پیچ بزنم، من فکر کردم قبل از اینکه شما فوق العاده بودید. من خندیدم. من گریه کردم. من مانند دیوانه حمل می شدم. بیشتر شبها باقی مانده بودم. ممکن است هرگز اثبات نادرستی نداشته باشد. من از نیمه راه از فصل اول فریاد زدم و برای نابودی آنها تلاش کردم. کتاب های طنز همیشه فروش دشوار است، زیرا حدس می زنم که همیشه به آنچه که شما خنده دار را بستگی دارد ... اما لو کلارک را یک قهرمان خنده دار می دانم. یکی از آن افراد جذاب و مایه تاسف که خود را در موقعیت های بسیار ناخوشایند می بیند، اما به نوعی با آنها روبرو می شود و تنها قلب شما را با کمال لذت بخش خود سازگار می کند. من نمی دانم آیا واقعا چنین چیزی به عنوان یک حس @ بریتانیایی از طنز وجود دارد @ اما Ive لذت بردن از یک دسته از جوجه بریتانیایی روشن / طنز با MC مشابه - بردیج جونز، اعترافات گرجستان نیکولسون - بنابراین شاید یک الگوی در اینجا با سلیقه من است اگر شما این کتاب را در نظر داشته باشید، اما فکر می کنید که شما بی رحم و بی رحم مانند من هستید، هیچ نظری از آن را بخوانید. مردم این نقل قول ها را در مورد معنای زندگی و carpe diem می اندازند و این باعث می شود که همه چیز بسیار شبیه به آن باشد. من فکر کردم کمبود مطلوب پنیر وجود دارد. آن را نیز در هیچ کجایی نزدیک به عنوان عاشقانه به عنوان همه چیز تلاش می کند تا شما را به فکر: پوشش (انگلستان یکی حتی بدتر)، صفت، عنوان ... زمانی که واقعا کمی عاشقانه وجود دارد. لمس یافتن عشق در مکان های غیر منتظره و در برابر شانس وجود دارد، اما تمرکز اصلی این کتاب در مورد زندگی و اهمیت انتخاب است. اگر شما قبلا گفته اید، داستان در مورد لو است که نیاز به یک کار دارد و آیا کسی که به دنبال مراقبت از یک حادثه، او را فلج کرده است. به طور کامل قادر به حرکت هر چیزی در زیر چرتکه اواسط او، خواهد شد برای مرگ و برای رفتن به سوئیس برای پایان دادن به بدبختی خود. لو از طریق این کشف ترسناک می شود تا زندگی خود را بهبود بخشد و به او دلیل زندگی و انتظار هر روز بدهد. رابطه بین آنها به روش فوق العاده ای بیان شده است و از طریق چندین مرحله، هر کدام با خنده، پر می شود. من فکر می کنم که واکنش ها، احساسات و تصمیمات مردمی در من قبل از شما احساس کاملا واقعی بود، حتی اگر من همیشه آنها را دوست نداشتم. کل کتاب با موقعیت های خنده دار و مسخره ای که ما انتظار داریم در داستانی کمیک پیدا کنیم، پر شده است، اما با دقت زیادی از واقعیت متعادل می شود. این باعث می شود شما در مورد چیزهایی که قبل از آن فکر می کنید فکر نکنید بدون اینکه به نظر می رسد که نویسنده می خواست شما را در مورد آنها فکر کند. چیزهایی مثل اینکه چقدر فقیر بودن دسترسی به صندلی چرخدار را تحت تاثیر قرار می دهد، بیشترین محل را دارد. اما توازن خوبی میان خنده دار و جدی وجود دارد، به طوری که دومی هرگز بیش از حد نمی شود. این کتاب باعث شد من تمام احساسات را احساس کنم بدون اینکه سعی کنم خیلی سخت باشد. عشق در مکان بسیار غیر منتظره یافت شد و من قطعا می خواهم از نویسندگان دیگر کار بگم. وبلاگ | فیس بوک | توییتر | نمایش مشخصات عمومی | یوتیوب | فروشگاه

مشاهده لینک اصلی
* هشدار: زمان تشریح غیر متقابل *\nبه نظر می رسد مردم به باز کردن بررسی های خود از این کتاب با gifs از گریه زشت. من گریه های زشتم را می بینم و من برخی از خشم را افزایش می دهم: این یک رمان عاشقانه نیست. این یک داستان است که در اطراف یک زن نابالغ، خودخواه، خالی به نام لوئیزا چرخید. او هیچ تمایلی به انجام کاری در زندگی ندارد و یا به هیچ وجه خود را بهتر نمی کند، کاملا محتوا برای کارهایی است که می تواند پیدا کند، به خود اجازه می دهد که در یک رابطه دوستانه گیر بیفتد و برای همیشه یک فرزند خودخواه است. FFS، @ @ @ @ 26 است و هنوز هم نوعی مبارزه نابالغ بیش از لباس با خواهر خود است که شما از یک پیش از نوجوان انتظار می رود. او همچنین دارای مهارت های صفر مربوط به مراقبت از معلولین است، و در عین حال به نحوی استخدام می شود که به عنوان یک نگهدارنده برای quadriplegic استخدام شود، به طوری واضح است که او تنها idiot در این کتاب نیست. مردی که او را استخدام کرده است برای مراقبت از او، ویل، برای زندگی عادی هدایت می شود. او ثروتمند، موفق، پرماجرا، ورزشی، پرشور و هوشمند بود. در واقع مخالف کامل MC ما. او در یک تصادف دمدمی مزاج زخمی شده است و در حال حاضر به صندلی چرخدار است و آسیب ستون فقرات او به اندازه کافی بالا است که او به سختی از دستانش استفاده می کند. شما فقط فکر می کنید که داستان او به معنی لولیس است. WRONGWanna می دانید که او را تغییر می دهد؟ متعجب؟ آیا من یک مرد هستم که احتمالا کسی با من مخالفت کند؟ آنها می خواهند به من بگویند که اینطور نیست، چرا که آنها خود را متقاعد کرده اند که این دلیل دیگری است. خوب، وجود ندارد او ذهن خود را تغییر نمی دهد، زیرا متوجه می شود که هر روز می تواند او باشد. او ذهن او را تغییر نمی دهد، زیرا او متوجه می شود که او گذشته خود را هدایت می کند. او ذهنش را عوض نمی کند، زیرا متوجه می شود که او واقعا زندگی نمی کند. او ذهن خود را تغییر می دهد زیرا او را مجبور می کند در خارج از منطقه راحتی خود گام بزند. او به او می گوید که او هوشمند * خرناس * است و او باید مد را دنبال کند، زیرا او دوست دارد لباس عجیب و غریب. بله، همین دلیل است که او این کار را می کند. چون او چنین گفت. از آنجا که نظر او از او به معنای همه چیز است. بنابراین، برای کسانی که مایل به بحث در مورد این موضوع هستند، این است که باید به شما بگویم: من بسیاری از مسائل دیگر با او بود، اما آنها همه چیز هستند spoilers و احتمالا سوخت یک منفجر کامل از بمب های مضر از من است، بنابراین آنها را به خودم نگه می دارم. چیزی که من به عنوان منحصر به فرد عجیب و غریب در مورد این کتاب به این معنی بود که در انتهای آن چشم انداز اول شخص از MC ما به شخصیت های دیگر منتقل . من هیچ نظری ندارم چرا. این کار من را مانند شخصیتهایی که من از آن متنفر هستم ندیدم و به هیچ وجه داستان را ادامه ندادم. به عقیده من، اخلاق این کتاب خوب است، و نوشتن بد نیست - اگر کمی ناسازگار با جزئیات در پایان در حالی که تلاش برای ایجاد وقایع مناسب با هم. اینها تنها چیزهایی هستند که از یک بررسی یک ستاره جلوگیری می کنند. در پایان، شخصیت اصلی این را برای من کاملا خراب کرد. من او را بسیار دوست نداشتم، حتی نمی توانستم بخوانم، چون نمی توانستم دو تن از کارهایش را انجام بدهم. و Id فقط مایل به اضافه کردن یک نهاییARE شما فریاد زدن من!!؟! @ برای پیام این کتاب می فرستد که زندگی فقط ارزش زندگی می کنند اگر شما دارای معلولیت است. لعنت به سمت راست این بررسی همچنین می تواند در The Alliterates یافت شود.

مشاهده لینک اصلی
من با اشک اشک می ریزم و با چشمانش به پایان رسید. من می دانم که احتمالا می توانم احساساتم را قبل از بررسی بررسی کنم اما می خواهم تمام احساسات را از بین ببرم ... اولا می خواهم بگویم که پوشش این عدالت را انجام نمی دهد. این به نظر می رسد که یک کت و شلوار کت و شلوار بخواند، در واقع این یک داستان دلهره آور است و موضوعی است که ممکن است برای بسیاری از خوانندگان دشوار باشد. شخصیت ها به عنوان دوست داشتنی، اما در عین حال maddeningly واقع گرایانه در تمام egocentricites خود و جذب خود شروع می شود. همانطور که ترس و بینش آنها در معرض قرار گرفته است، آنها در قدرت و هدف توسعه به رسمیت شناختن افراد ثروتمند که همه آنها غیرقابل برگشت از طریق وقایع رخ داده است. از POV اول شخص لذت بردم و تغییر شخصیت شخصیتی که در روایت به خوبی برای من جابجا شد. من دوست داشتم که حداقل یک فصل از دیدگاه ها را داشته باشم، اما می توانستم درک کنم چقدر چالش برانگیز برای نویسنده وجود دارد. من واقعا خوشحال شدم که نامه نامه نامه را بخوانم هر چند من نویسنده را برای تهیه یک کتاب که بسیار قابل خواندن است، ستایش می کنم؛ زبان مستقیم بود، هیچ پروسس بنفش و یا کل دسته از اصطلاحات پزشکی. این طرح نسبتا ساده است اما هنوز برای همه مشکل نداشته است که برخی سوالات بحث برانگیز یا اخلاقی را مطرح می کند. چگونه می توانید این را بخوانید و از خودتان سوال نکنید که در شرایط مشابه چه کاری می توانید انجام دهید، چگونه احساس می کنید اگر دوستتان بود؟ می توانید چیزی را که مورد نیاز است، و تاثیر اخلاقی آن. نوشتن صاف و بدون درد و در عین حال نتیجه یک داستان است که با احساسات زیادی سرمایه گذاری می شود. من احساس کردم خیلی غمگین، ناراحت و حتی، عجیب و غریب، خوشحال در مورد پایان دادن استعفا داد. من نمی توانم به یاد داشته باشم وقتی که من آخرین داستان ای را که در بسیاری از گره های عاطفی به من گره خورده بود، پایان دادم و هنوز هم با خواندن آن راضی بودم. بیشتر از خانم مویس کار می کند.

مشاهده لینک اصلی
به عنوان یک خواننده مرد در یک کتابفروشی شما انتظار می رود که بیشتر از آن که به جنسیت می آید بیشتر شود. اما وقتی که تقریبا هر یک از متخصصان یک کتاب از جنسیت زن است، زنگ های زنگ نزنند، مانند یک کاروان کامیون های عقب نشینی. و هنگامی که نویسنده نیز به عنوان برنده جایزه داستان های عاشقانه متعدد مورد تجلیل قرار می گیرد، غریزه نر و نشیار اولیه شما این است که مانند برخی از شکارچیان ابتدایی خود را به قتل برسانید. بنابراین واقعا در برابر غرایز من و قضاوت بهتر، شروع به خواندن این کتاب کردم. اما این یک رمان عاشقانه نیست. در حقیقت این یک دیدگاه درخشان در مورد اتیاناسی است که خواندن آن را به عنوان یک رمان عاشقانه و نه یک نظر سیاسی بیان می کند. از نظر شخصیتی در طول چندین سال، من احساس می کنم می توانم با خیال راحت می گویم که بسیاری از اندیشه های جدی غیبت و کیفیت زندگی نسبتا واقع گرایانه است و هرچند بخش عاشقانه از کمی هالیوود اجتناب می کند شین، هرگز واقعا باور نکردنی نیست و به خواننده کمک می کند تا شخصیت خود را در شخصیت ها و در نتیجه در معضل وحشتناک خود قرار دهد. به طرز عجیبی جذاب و هیجان انگیز است، این بهترین کتابی است که تا کنون در سال جاری خواند (و من هم چنین نکردم آن را ببینید)

مشاهده لینک اصلی
آیا کسی دیگر متوجه شده است که پیام نهایی این کتاب این است که یک زندگی معلول زندگی ارزش ندارد، حتی با وجود یک خانواده دلسوز، ثروت بی پایان، بهترین مراقبت های پزشکی و (به پایان کتاب) یک شریک عاشقانه و دوست داشتنی ؟ برای مدتی از داستان لذت بردم، اما در نهایت به شدت در مورد پیامدهای اخلاقی و اخلاقی کتابها پایان یافت. این کتاب یک سبک زندگی پر جنب و جوش، ورزشی و جنسی را با زندگی در صندلی چرخدار روبرو می کند و تصمیم می گیرد که زندگی در صندلی چرخدار ارزش زندگی نداشته باشد. برای کسانی که از ما با دوستان نزدیک یا عزیزان دارای معلولیت مشابه برخوردارند، این یک پایان نومید کننده و اخلاقی است.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب من پیش از تو


 کتاب در آغوش آب
 کتاب به سوی بخشش
 کتاب Night Music (Jojo Moyes 6)
 کتاب Silver Bay (Jojo Moyes 5)
 کتاب The Ship of Brides (Jojo Moyes 4)
 کتاب The Peacock Emporium (Jojo Moyes 3)