کتاب مزایای منزوی بودن

اثر استیون چباسکی از انتشارات میلکان - مترجم: کاوان بشیری-داستان درام

رمان «مزایای منزوی بودن» نوشته استیون چباسکی که یکی از پرفروش‌ترین آثار در فهرست نشریه نیویورک تایمز
می باشد در ایران توسط در ایران توسط کاوان بشیری ترجمه شده است
مزایای منزوی‌بودن» یکی از زیباترین رمان‌های عاشقانه‌ دهه‌ی اخیر است که زندگی جوانان را بررسی می کند.
اثری که منتقدان آن را جوانانه‌‌ای جذاب و در عین حال خاص معرفی‌کرده‌اند که در زیر لایه‌ عاشقانه آن مخاطب با داستان تلخی در مواجه می‌شود که او را شوکه می‌کند.

«مزایای منزوی‌بودن» نگاهی ا‌ست هوشمندانه و احساسی، به برهه‌ای از زندگی که بسیاری درباره آن خاطرات خاص خود را دارند. دیدن این دوران از خلال چشمان یک شخص دیگر به ما یادآور می شود که برخی تجربیات شخصی می توانند تا چه حد فراگیر و جهان‌شمول باشند.

«مزایای منزوی‌بودن» به عمیق‌ترین و در عین حال ساده‌ترین نیازهای انسان می‌پردازد.


خرید کتاب مزایای منزوی بودن
جستجوی کتاب مزایای منزوی بودن در گودریدز

معرفی کتاب مزایای منزوی بودن از نگاه کاربران
The Perks of Being a Wallflower, Stephen Chbosky
Through Charlie, Stephen Chbosky has created a deeply affecting coming-of-age story, powerful novel that will spirit you back to those wild and poignant roller coaster days known as growing up.
عنوانها: شاه بوف بودن؛ مزایای سر به زیر بودن؛ مزایای گوشه گیر بودن؛ مزایای خجالتی بودن؛ نویسنده: استیون (استیفن - استفان) چبوسکی (چباسکی)؛
عنوان: شاه بوف بودن؛ نویسنده: استیون (استیفن - استفان) چبوسکی (چباسکی)؛ مترجم: کاوان بشیری؛ تهران، میلکان، 1394، در 250 ص، شابک: 9786007845370؛ موضوع: داستانهای نویسندگان امریکایی قرن 21 م
عنوان: مزایای سر به زیر بودن؛ نویسنده: استفان چباسکی؛ مترجم: محمدرضا قاسمی؛ تهران، آذرباد، 1395، در 240 ص، شابک: 9786008537069؛
عنوان فیلم: مزایای گوشه گیر بودن؛ نویسنده و کارگردان: استیفن چبوسکی؛ تهیه‌ کننده: راسل اسمیت؛ جان مالکوویچ؛ براساس رمان: مزایای خجالتی بودن؛ بازیگران: لوگان لرمان؛ اما واتسون؛ ازرا میلر؛ نینا دوبرو؛ پل راد؛ موسیقی: مایکل بروک؛ فیلم‌برداری: اندرو دان؛ تدوین: ماری جو مارکی؛ تاریخ‌های انتشار: 21 سپتامبر 2012؛ مدت زمان: 103 دقیقه؛ کشور: ایالات متحده آمریکا؛ زبان: انگلیسی؛ هزینهٔ فیلم: 13 میلیون دلار؛ فروش گیشه: 33 میلیون و 348 هزار و 127 دلار
چارلی نوجوانی گوشه گیر و منزوی ست که به تازگی وارد دبیرستان شده؛ چارلی هیچ دوستی ندارد و اوقات فراغتش را با نوشتن نامه به دوست خیالی خویش پر میکند. آشنایی او با پاتریک و خواهرش سم، دریچه ای برای ورود به زندگی جدید است، اما علی‌رغم همه ی اینها چیزی چارلی را آزار میدهد. او مدام تصاویری از گذشته ی تاریک خود میبیند و طولی نمی‌کشد که حقیقتی وحشتناک برایش برملا میشود
August 25, 1991 Dear friend,
I am writing to you because she said you listen and understand and didn’t try to sleep with that
person at that party even though you could have. Please don’t try to figure out who she is because
then you might figure out who I am, and I really don’t want you to do that. I will call people by
different names or generic names because I don’t want you to find me. I didn’t enclose a return address
for the same reason. I mean nothing bad by this. Honest.
I just need to know that someone out there listens and understands and doesn’t try to sleep with
people even if they could have. I need to know that these people exist.
I think you of all people would understand that because I think you of all people are alive and
appreciate what that means. At least I hope you do because other people look to you for strength
and friendship and it’s that simple. At least that’s what I’ve heard.
So, this is my life. And I want you to know that I am both happy and sad and I’m still trying to
figure out how that could be.
...
ا. شربیانی

مشاهده لینک اصلی
وای. اولش که شروع کردم به نظرم یه رمان کسل‌کننده و عامه‌پسند اومد که نویسنده با ساده‌نویسی‌ش می‌خواد حرفای عمیقی بزنه مثلاً. اما هرچی پیش می‌رفتم، بیشتر از زودقضاوت‌کردنم شرمنده می‌شدم. چارلی پسری هست که دغدغه‌های مشترک نوجوونا رو داره. و کاش منم همون موقعا می‌خوندم که بیشتر روم تأثیر بذاره. شخصیت‌پردازی خیلی گیرا و واضح بود. پاتریک و سم رو کاملاً جلو روم می‌دیدم و اتفاقا ملموس بودن. با اینکه فرهنگ خیلی متفاوتی داشتن و کارایی کردن که من فکرشم نکردم. خود شخصیت چارلی هم خیلی درک می‌کردم. اخلاق‌هاش و مشکلاتش خیلی برام قابل درک بود. توی طول روز حتی وقتی نمی‌خوندم به بعضی از جملاتش فکر می‌کردم. همینایی که خیلی از بچه‌ها توی ریویوهاشون نوشتن و واقعاً توی قالب داستان شعاری و مصنوعی به نظر نمی‌رسیدن. شخصیت بیلو هم خیلی دوست داشتم؛ کاش ما هم ازین معلم‌ها داشتیم... البته من سال سوم دبیرستان معلم ادبیات و عربی فوق‌العاده‌ای داشتم که خیلی روم تأثیر گذاشتن. اما این بیل، اینکه بهش کتاباشو می‌داد و ازش مقاله می‌خواست و باهاش غیرمستقیم طوری رفتار می‌کرد که انگار می‌دونه چارلی می‌خواد نویسنده بشه، خیلی خیلی دوست‌داشتنی بود.

کاش این داستانو فراموش نکنم. من استعداد زیادی تو فراموش کردنِ حتی بهترین کتابا دارم... جزییاتی که موقع خوندن می‌گم اوه من اینو تا آخر عمرم تو سرم دوره می‌کنم، پاک یادم می‌ره و خیلی وقتا حتی کلیت داستان هم یادم می‌ره. امیدوارم مزایای منزوی بودنو فراموش نکنم. گره‌گشایی و تعلیق هنرمندانه نویسنده‌شو فراموش نکنم و اینکه هم‌زمان با خوندنش فیلمش هم دیدم، خیلی بیشتر روم تأثیر گذاشت. گرچه وقتی کتابو آدم می‌خونه می‌فهمه فیلم یه ظلم بزرگ بوده در برابرش. اما حافظه بصری موندگاری خیلی بیشتری داره و به همون هم قانعم. سعی کردم خیلی جاها رو با کتاب لینک بدم و تو ذهنم نگه دارم.

به نظرم نوجوونا به جای فن فیکشن خوندن و دنبال کردن سلبریتی‌ها می‌تونن این کتابو بخونن که هم به رنگارنگیِ دنیای خودشونه، هم دغدغه‌هاشونو نشون می‌ده، هم حرف‌های اخلاقی و قابل تأمل داره در عین سادگی. خیلی دوست دارم جزییاتو بنویسم که به این ریویو سر بزنم و یادم نره. ولی تا اینجا هم خیلی حرف زدم و نمی‌خوام زیاده‌روی کنم. فقط اونجایی که سم به چارلی ماشین تحریر هدیه داد، من خیییلی خوشحال شدم و حسودی‌مم شد و رفتم کلی ماشین تحریر سرچ کردم و نگاه کردم. :)) می‌گفتم نمی‌تونم بخرم که، حداقل نگاه کنم. :))

مشاهده لینک اصلی
سلب مسئولیت:\nمن این کتاب را دوست نداشتم من در تلاش هستم توضیح دهم که چرا این در اینجا، در فضای بررسی شخصی من است. من از این کتاب براساس نظرات من، طعم و مزه شخصیت، تجارب و چشم انداز، معیارها و استانداردهای کار ادبیات انتقاد می کنم. این کاملا ذهنی است، همانطور که من فکر می کنم همه بررسی ها، در هر تعریف، هستند. من به معنی عدم احترام به افرادی که این کتاب را دوست دارند و کسانی که در آن ارزش ارزشمندی پیدا کرده اند. شما همانطور که هستید، به نظر خودتان، تجربه خواندن ذهنی و استانداردها احترام می گذارید، و شما نیز همانطور معتبر است. و من همان فرصت را می خواهم، برای استفاده از فضای مرور خود، برای روشن شدن آن. ما همه باید به توافق برسیم. یک نظر عجیب نیست و عقیده دیگر این است که آنها هر دو حق هستند، زیرا شخصی هستند. شما از طرفداران این کتاب هستید و در درک یا با احترام به افرادی که با شما مخالفند، به خصوص در مسائلی که برای شما اهمیت دارند، توصیه میکنم که بیشتر بخوانید. من نمی خواهم چیزهای خوبی در مورد این کتاب می گویم. توجه داشته باشید به نظر من: من زمینه در روانشناسی و کار در این زمینه است. دانش من در مورد برخی از موضوعات مورد بحث در این کتاب و افرادی که واقعا در این زمینه کار می کنند، البته بر روی نحوه مشاهده کتاب تاثیر می گذارد و در واقع یکی از دلایلی است که من فکر می کنم که راه این کتاب نوشته نشده است یک رویکرد بسیار خوبی برای توصیف برخی از این مسائل بسیار واقعی است. من می خواهم تأکید کنم که من به چارلی به عنوان یک شخصیت نوشته ای نگاه می کنم نه یک شخص واقعی، و من این کتاب را به عنوان یک بخش ادبی کار، نه به عنوان یک داستان واقعی زندگی ارزش می دهم. برای من تفاوت زیادی بین این دو وجود دارد. این چیزی است که من فکر نمیکنم، درست است که فقط توضیح دادن جایی است که از آن میآیم. ------------------------------ بعضی از چیزهایی که بیشتر در کتاب ها به من مهم هستند، سبک نثر / نوشتن، داستان سرایی و پیام است . این یکی از چیزهایی است که می تواند یک کتاب برای من ایجاد کند. در این مورد، سبک نوشتن فقط برای من کار نمی کرد. خیلی کم بود. ممکن است کل فرضیه کتاب، یک داستان که توسط کسی که از نظر احساسی به عنوان چارلی مهار می شود، برای من کار نمی کند؟ شاید، اما آن را نباید باشد. این موضوع و شخصیت چارلی می تواند مورد بررسی و ادبیات قرار گرفته و به شیوه های دیگر مورد استفاده قرار گیرد. این کتاب می تواند روایت چارلی را با شخص دیگری تعامل داشته باشد (مانند پاسخ به حروف به عنوان مثال) یا آن را می توان در شخص 3 نوشته شده است، حفظ دیدگاه چارلی، اما همچنین قادر به در دیدگاه های دیگر، و چگونه آنها با چارلی در برخورد با آن کمی در مورد آن، که Chbosky نوشت: یک کتاب با بسیاری از مسائل جدی مانند خودکشی، مرگ، تجاوز، انزوای اجتماعی / انعکاس، خشونت رابطه، سقط جنین، مواد مخدر، ماجراهای همجنسگرایانه، حاملگی کودک / احشام، احزاب، دعوا، بدون در واقع با هر یک از آنها در عمق برخورد. برای اینکه تمام این مسائل به یک کتاب برسد، بدون آنکه وقت و مکان شایسته آن باشد، احساس کردم، یک خطای بزرگ بود. هر یک از این مسائل باید جدی گرفته شود، نه در یک صفحه اشاره شود، بلکه فقط در آینده باید فراموش شود. اگر قصد دارید در مورد این چیزها بنویسید، به خوبی آن را بنویسید، فضا را به آن بدهید و اکتشاف عمیق آن را سزاوار داشته باشید. برای اینکه خواننده برای این شخصیت ها مراقبت کند، برای این مسائل، نویسنده و شخصیت های درگیر نیز باید مراقب باشند. من تا به حال سخت معده بود که هر دو Chbosky و شخصیت به نظر می رسید به مراقبت کمی، برای چیزی است که بسیار بسیار واقعی و بسیار بسیار دشوار است، برای بسیاری از مردم. تقریبا آنها را خجالت زده کرد، که بسیار به من ختم شد. نوشتن استاکواتو و چارلی روایت جداگانه، باعث شد من احساس تنهایی کنم. داستان در خیلی ساده، بسیار کسل کننده و بسیار ساده است زبان، با جملات مشابه دوباره و دوباره (به عنوان مثال @ .. من نمی دانم چرا .. @، @ او به نظر ناراحت @) شرح عاطفی به غم و اندوه و یا خوشحال است. تصاویر چارلی و هر کس دیگری در داستان خیلی کم بود که آنها مانند برش مقوا به نظر می رسیدند و به سادگی از بین می رفتند؛ کاراکترها را در یک داستان داستانی تشکیل می دهند (و اگر از من بخواهید خیلی خوب نیست). شخصیت اصلی، چارلی، 15 سال است، اما خیلی جوانتر از آن است. او بسیار نابالغ است، بیشتر شبیه به 7 ساله است. چگونه پسر میتواند در این زمان و سن 15 سالگی زندگی کند (بله، من میدانم که در سال 1990 نوشته شده بود اما هنوز حتی استمناء پدیده مشهور است)، بدون دانستن (انجام تمرین) استمناء، کاملا شگفت انگیز به خودی خود. چارلی نیز به شدت فریاد می زند، که نمی تواند یک مشکل باشد، اگر به طور خلاصه توضیح داده شود. من نمیخواهم فقط درباره اشخاص سطح را ببینم / بخوانم. من می خواهم پشت اشکها، به استخرهایی که از آنها سرچشمه گرفته، گرفته شود، درد که نشانه ای از آنهاست و شاید آزادی؟ من می خواهم که نویسنده به من نشان دهد که این چه اشک هایی است، من می خواهم آنها را درک کنم، آنها را لمس کنند، با حرکت و انحطاط آنها حرکت کنند. در این مورد، این اتفاق نیفتاد. حکم @ من / او / او شروع به گریه @ به تنهایی، فقط doesn ...

مشاهده لینک اصلی
اگر، مثل من، شما را در وبلاگ تکرار مکرر، شما متوجه شدم که تنها تا کنون شما می توانید قبل از اینکه شما چیزی شبیه به این حرکت حرکت می کند: رمان epistolary استیون Chbosky چیزی از یک فرقه پس از آن، و نقل قول که بستر اینترنت به نظر می رسد تقریبا سرطانی، با توجه به شور و شوق که با آنها دوباره وبلاگ، نقل قول، اسلحه در سراسر تصاویر به شدت نور نشت و â € œlikedâ €. یک نسل به نظر می رسد قبول می کند که به عنوان یک والفوره و با گسترش روایتگر چارلی به عنوان نوعی نماد تجربه نوجوانی است. به نظر می رسد Perks اغلب مورد انتقاد و چالش انگیز قرار می گیرد، طرفداران متعهد خود احساسات ارتباطی، درک، صداقت در مورد چیزهایی که هنوز نامشخص نیست، و یا نشسته پشت دست و درب های بسته. این کتاب به معنای بیگانه ای است که بسیاری از نوجوانان تجربه می کنند، سوالاتی که دارند و کجا تعلق دارند. چارلی واکنش نشان داده است - و به این معناست که من از این بی احترامی برخوردار نیستم، چون من در صدد صدای این بودم - یک گریه جمعی و گنگ از \"نابودی\" می فهمید. به نظر می رسد به غیر رسمی تبدیل شده است علامت هپس تریم، و در آن دلیلی برای محتاط بودن (مشاهده اسپویلر) [خوب، بی نظیر (پنهان کردن اسپویلر)] نگرش به خواندن این کتاب است. برای خفه کردن، انتظار داشتم که از Perks ناراضی باشم. من اکنون خواندن خوشمزه را بسیار خوب می دانم و من دیگر احساس نیاز به خواندن کتاب را بر اساس هر نوع مکانیکی اجتماعی یا فکری که ظاهرا به آنها وابسته است، احساس نمی کنم. اگر چیزی وجود داشته باشد، فقط باعث می شود که من بیشتر از اینکه آنها را برداشت کنم بیشتر تمایل دارم. بنابراین، به دلیل این که من از این کتاب متنفر نیستم، به اعتراف کمتری نسبت به این موضوع اعتراف میکنم. من حتی آن را دوست ندارم. من قایق را به سمت راست فشار می دهم و می گویم که من این داستان را نقل مکان نکردم. در حالی که برخی از مسائل و محتوا در Perks ممکن است کمتر پیشگام در حال ظهور، بیش از یک دهه پس از انتشار اولیه آن، من فکر می کنم منصفانه است که می گویند که آنها هنوز با خوانندگان تازگی. از آنجا که در سال 1999 از آبهای زیر پل در سالهای 1999 تا کنون، از نظر کتابهای درسی و کتابهای درگیر، بسیار زیاد بوده است، بنابراین ممکن است تأثیر رویدادهای صریح یا ضمنی در رمان Chbosky تقریبا با مقایسه مقایسه می شود. صرفنظر از این، هنوز کتابی است که با موفقیت نشان می دهد که این موضوعات توسط شخصیت های داخلی جذب شده اند، و این آشکارا یک صدایی است که مخاطبان جدید خود را درگیر می کند و حرکت می کند. اساسا، مباحثی که به درخواست تجدید نظر می پردازند، به همان شیوه ای است که در آن با آنها روبرو شده و مورد بحث قرار نگرفته است. گفتم، در این کتاب خیلی زیاد است و من باید تعجب بکنم که آیا گستره وسیع مسائل مربوط به کاهش قدرت داستان است. و نه به این معنا که من فکر می کنم حوادث غیر واقعی هستند، لزوما، اما بیشتر (و من این نظر را با برخی از ترس ارائه می دهم) بارها Perks مانند آن را کمی عاشق غم انگیز خود را. نگاهی رمان به طرز بی وقفه ای درگیر است که من نمی توانم کمک کنم، اما احساس می کنم چیزی درخشان است که من با آن غافلگیر نشدم. این که آیا \"أولفورف\" یک توصیف دقیق دقیق برای چارلی است، موضوعی است که در سایر بررسیها گسترش یافته است، و من در اینجا به این موضوع اهمیت نمی دهم. چارلی آشکارا یک درون گرایی است که ادعا می کند \"دنیایی\" دارد که دنیای درونی و ثروتمند دارد اما من فکر می کنم روشن است که در این بازی در اینجا بیشتر از خجالت و فکری ساده و اجتماعی صحبت می شود. در حالی که بعضی از وضعیت عاطفی چارلی در انتهای رمان توضیح داده شده، احساس می کنم که حتی چارلی بیشتر از چسبیکی است که تا به حال نشان داده است، که توسط ناپیوستگی ظاهری پانزده و شانزده سالش اشاره شده است. آنچه من انجام دادم قدردانی میکنم، و در نهایت باعث شد که من این کتاب را دوست داشته باشم، این بود که دقیقا چارلی تجربه با اضطراب و افسردگی ارائه شد. پیش از این، من کتابی نداشتم که به نحوی نزدیک به تظاهرات فیزیکی و احساسی اضطراب بود که من با آن آشنا هستم. حس عمیق ناخوشایند از شاخک های مبهم ناشی از وحشتی که در جستجوی چیزهایی برای رفع شدن، بی ثباتی و ناراحتی کنترل نشده است، صادقانه باعث احساس تهوع من شد. من نمی توانم کمک کنم ولی آرزومندم این کتاب را در دست من داشته باشم وقتی که من سالم بودم، زمانی که احتمالا به معنای جهان برای من بود. اضطراب یک وضعیت فوق العاده ترسناک و جدایی است و من فکر می کنم این کتاب این را بسیار صادقانه بیان می کند. احساس داشتن یک تماشاگر در زندگی، به جای شرکت در آن، برای همۀ کسانی که در برخی از انواع بیماری روانی تجربه کرده اند بسیار مرتبط و نزدیک به خانه است. پس از آن، احتمالا هیچ تعجب آور نیست، که مشخصه Chobsky را یکی از نکات برجسته این کتاب می دانم. از چارلی خود را به عنوان راوی، از طریق بازیگران پشتیبانی، احساس کردم که می دانستم این افراد چه کسانی بودند، که واقعی بودند. (این در واقع من را کنجکاو می کند تا انطباق فیلم را ببیند، و اینکه چگونه ظواهر و ظرافت شخصیت ها روی صفحه نمایش ترجمه می شود). من نمی توانم بگویم که می خواهم به صفوف طرفداران اختصاص داده شده و آوازخواهانه The Perks of Wallflower پیوسته باشم، و دنباله ای از نقل قول ها در باره من در اینترنت است. اما من بی رحمانه از این ...

مشاهده لینک اصلی
Wallflower (اسم) یک کارگر خجالتی یا بازنشسته که در رویدادهای اجتماعی نادیده گرفته می شود، به ویژه یک زن بدون شریک رقص\nمن تصمیم گرفتم این کتاب را بخوانم نه به این دلیل که فیلم به زودی فیلم می شود. یکی از دلایل آن، اما بعد از آن، اصلیترین آن نبود. من می خواستم آن را بخوانم زیرا کلمه «أوال فلورا» توجه: من دیوفولار بودم. یکی از کسانی بود که بچه ها متوجه فورا متوجه نشدند. من یکی از آن افرادی بودم که خیلی خوب مخلوط شده بودم که دیگر قابل توجه نیستم. من یک \"نابودی\" بودم. یکی از آن ها بود بچه ها در دبیرستان بودند که تقریبا هیچ کس به این دلیل صحبت نکرد که من همیشه به خودم اطمینان داشتم. ناامید شدم. ترسیدم که اگر سعی می کردم صحبت کنم هیچکس گوش نمی داد. در واقع فکر می کنم هنوز هم هستم، حتی اگر من قبلا کار کنم. من هنوز هم یک نفر نیستم. من چند دوست دارم اما به نظر می رسد هیچ کس واقعا نمی داند که واقعا من هستم؛ چرا که من هرگز به آنها اجازه نمی دهم که آنها را پیدا کنم. آنها می دانند من اسم و چند چیز بی اهمیت است من فکر می کنم که در مورد آن است. آنها واقعا درباره چیزهایی که دوست دارند، چیزهایی که باعث گریه من می شوند، اهمیت نمی دهند. چیزهایی که باعث می شود من لبخند بزنم. فقط یک نفر دیگر بود که با نامشان می شناختند، اما هیچ وقت واقعا نمی دانستند. پیش از اینکه یک Wallflower باید یکی از کتاب هایی باشد که می توانستم به آن ارتباط داشته باشم. بسیار متفکر و پرطراوت بود که در اکثر موارد بخشی از این کتاب احساس کردم این بود که من این نامه ها را نوشتم. چارلی (شخصیت اصلی) و من خیلی خیلی مشترک نیستم اما هنوز هم خودم را در رابطه با موقعیت او تقریبا در سراسر کتاب یافتم. درونگرا بود و من آنقدر هوشمند نیستم که او بود، اما چیزی در مورد چگونگی نوشتن نویسنده به او اشاره کرد که شما می خواهید جهان را از طریق چشمانش ببیند. شما می بینید که چشم انداز بی گناه و خالص او در زندگی است. چارلی نینا € ™ T عادی و او آن را می دانستند. او پس از مرگ عمه مورد علاقه خود را مبارزه کرد. او تلاش خود را به â € œparticipateâ € اما هنوز وجود دارد این بخشی از او است که می شود از هر کس دیگری قفل شده است. Charlie تازه وارد و او هنوز هم چیزهای زیادی برای یادگیری دارد. با پاتریک و با سام (که هر دو ساله بودند) او را به بسیاری از چیزهایی که او را ندیده بود (مانند سیگار کشیدن، نوشیدن، و غیره)، در معرض خطر قرار می دهد. حروف آن نشان دهنده تجربه یا چیزهایی است که در طول سال اول ما گذرانده ایم در دبیرستان بودم. همانطور که پیشتر گفتم، این کتاب را خیلی دوست داشتم، زیرا خیلی با شخصیت نه تنها با کل داستان ارتباط داشتم. ممکن است چارلی مثل چارلی نباشد، اما چیزهایی که او در دبیرستان گذراند چیزی بود تقریبا همه رفتند از طریق. من مواد مخدر را انجام ندادم و وقتی در دبیرستان بودم خیلی سوزانده بودم. اما بعضی از بچه ها با فشار همسالان به این کار انگیزه می دادند، اما در مورد چارلی، من فکر می کنم این بیشتر کنجکاوی بود، نه همکار این کتاب به ما نشان داد چگونه یک بچه خاص مانند چارلی می تواند با رفتن به دبیرستان مقابله کند و مشکلاتش را که او با آن روبرو می شود برطرف کند. چیز دیگری که من در مورد این کتاب دوست داشتم این بود که چگونه نوشته شد. با این حال، 90 سالگی هنگامی که شما آن را بخوانید، می توانید آن را دریافت کنید این تصور است که آن را به تازگی در یک تنظیم 90 ساله نوشته شده است. این کتاب فراتر از زمان است. هنگامی که شما آن را احتمالا در 10 سال آینده بخوانید، هنوز می توانید با آن ارتباط برقرار کنید. نقل قول های زیادی در این کتاب اما واقعا برای من ایستاد: بنابراین، من حدس می زنم ما هستند که ما برای بسیاری از دلایل است. و شاید هم خیلی از آنها بیشتر بدانند. اما حتی اگر ما قدرت انتخاب جایی که از آن بیرون آمده ایم، هنوز می توانیم جایی که از آنجا می رویم، انتخاب کنیم. ما هنوز هم می توانیم کارها را انجام دهیم. و ما می توانیم سعی کنیم احساس خوبی در مورد آنها داشته باشیم. همه ما متفاوتند. ما همگی همگی هستیم. بیشتر ما ممکن است به عنوان چارلی یا به عنوان محبوب به عنوان براد (که من فکر می کردم یک سوراخ ** بود) از ما هنوز می تواند تفاوت ایجاد کند.ما ممکن است در حال حاضر مشکلات را تجربه کنیم اما می توانیم براساس تصمیمات یا گزینه هایی که می توانیم انجام دهیم، تغییر می کنیم. من فکر نمی کنم این خیلی از بازبینی باشد، اما بیشتر از یک پرونده است. خوانندگان عزیز اگر این بررسی شما را ناامید کرد، اما من به نوعی به اشتراک گذاشتن افکار من در مورد یک کتاب که من واقعا با آن ارتباط برقرار کردم. این کتاب یکی از آنها بود. من این کتاب را 5 ستاره پر زرق و برق فوق العاده!

مشاهده لینک اصلی
فوریه 25، 2013 چارلی، من به شما در حال نوشتن می گویم، زیرا احساس می کنم که شما تنها کسی هستید که اکنون به من گوش می دهد. از همه دوستانی که من ساخته ام شما یکی از کسانی است که بیشتر درک کرده است. من حدس می زنم که چه کاری انجام می دهم از شما متشکرم که برای این دو روز گذشته برای من وجود دارد. من انتظار نداشتم از شما به همان اندازه که هستم یاد بگیرم. مادر من همیشه می گوید که هرگز نمی توانید کسی را درک کنید تا زمانی که در کفش خود راه می رود، اما حدس می زنم که شما را بدست آورده و داستان خود را فقط بخواند. باید بگویم که من از هر گونه تعصبی که من ممکن بود داشته باشم. و من واقعا متاسفم اگر من تا به حال هر. شما به من نشان دادید که مهم نیست چه اتفاقی می افتد، آنچه ما تجربه می کنیم، ما همیشه حق داریم احساس کنیم که فقط احساس می کنیم. شما خلوص احساسات، زیبایی افکار، سخاوت عشق و گرمی دوستی را به من نشان دادی شما بیش از پیش کتاب و شعر را دوست داشتید و تاثیر آن را در زندگی مردم مشاهده کردید. برای این که شما همیشه در قلب من جای خاصی دارید. دوست دارم فکر کنم که بهتر می شوی، من امیدوارم روزی شما با افرادی که دوست داری صادق باش، صادق باشید، بفرمایید که واقعا چه کار می کنید و انجام می دهید. مهمتر از همه من امیدوارم که شما سم واقعی و نه فقط ایده او را دوست داشته باشید و آماده باشید که او را دوست داشته باشید. امیدوارم بتوانیم روزی یکدیگر را ببینیم، من مطمئن هستم که به عقب برگردم و خودم را از آنچه که هستم یاد آوری کنم، امیدوارم هرگز فراموشش نکنم. عشق همیشه کارولینا است

مشاهده لینک اصلی
ممکن است یک کتاب در جهان وجود داشته باشد که فقط در صفحات بسیار کمی ممکن است خودکشی، خشم، سوء استفاده داخلی، همجنس گرایی، مصرف مواد مخدر، مسائل روانی، تجربیات جنسی اول، تجاوز جنسی، سقط جنین، و غیره باشد، و نه مانند یک عمر فیلم، اما مزایای بودن Wallflower نمونه ای از آن نیست. برای من نی که شترها را پشت سر گذاشت، وقتی متوجه شدم که برای اضافه کردن به تمام ملودرام فوق، روایتگر به لحاظ احساسی یا ذهنی معلول بود. به نظر می رسد، عدم توانایی چارلیز در تشخیص احساسات درون خود علاوه بر غم و اندوه، گرسنگی مداوم، کمبود دانش (در سن 15 سالگی) چه استمناء، ناتوانی او در درک وضعیت اجتماعی (مانند تجاوز در حالی که شاهد آن در نوجوان بود سال ها) نشان دهنده ی برخی از انواع اوتیسم یا فقط عدم بلوغ ذهنی شدید بود. این، من فکر کردم پس از آن، بیش از حد استثمار بود. در آن لحظه، تنها یک قربانی سرطان (یا ایدز) از این داستان جنجالی و جنجالی رواج داشت. اما، به نظر می رسید، خیلی اشتباه بود. چارلی، بدیهی است، فقط یک خجالتی، ناخوشایند اجتماعی، کلاس های AP-کلاس، دانش آموز بسیار با استعداد و رؤیایی با یک راز تاریک بود. حداقل، این که او توسط افراد دیگر توضیح داده شد. چی؟! در مورد استفان چاسکوکی در مورد توانایی های نوشتن چه می گویند، اگر راوی نوجوان ظاهرا هوشمندانه خود به نظر می رسد یک ساله 7 ساله است؟ اگر چارلیس نوشت، بازتابی از سخنرانی و تعاملات او بود، چگونه در جهان می توانست او را با یک جمعیت از بچه های بزرگتر دوست داشته باشد و حتی دوست دخترش داشته باشد، همه آنها از نظر نان شیرین تر از همه چیز به اندازه کافی فکر می کردند؟ من می توانم محبوبیت این رمان را تنها به تنوع زیادی از فرصت های پاره شدن، لحظات آموزشی و درس های زندگی متصل کنم، که به آرامی توسط راوی باهوش و عمیق به دست می آید. این حتی به اندازه کافی بحث برانگیز نیست که سزاوار تمام این موارد باشد. 2 ستاره برای لحظات مورد علاقه نوع خرابکاری قطار.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب مزایای منزوی بودن


 کتاب در آغوش آب
 کتاب به سوی بخشش
 کتاب Night Music (Jojo Moyes 6)
 کتاب Silver Bay (Jojo Moyes 5)
 کتاب The Ship of Brides (Jojo Moyes 4)
 کتاب The Peacock Emporium (Jojo Moyes 3)