کتاب مردی که می خندد

اثر ویکتور هوگو از انتشارات جاودان خرد - مترجم: جواد محیی-داستان درام

مردی که می‌خندد (به فرانسوی : L’Homme qui rit) نام رمانی از ویکتور هوگو نویسنده و شاعر فرانسوی است. ویکتور هوگو این رمان را در بروکسل نوشت و آن را در سال ۱۸۶۹ منتشر کرد. داستان کتاب در اوائل قرن هجدهم و در انگلستان روی می دهد.
کتاب روایت کودکی است که توسط کومپراچیکوها یا همان خریداران بچه معلول شده است و با زخمی که بر صورت دارد گویی همیشه می‌خندد. دوره‌گردی کودک را می یابد و با وی یک گروه نمایش خیابانی راه‌اندازی می‌کند.


خرید کتاب مردی که می خندد
جستجوی کتاب مردی که می خندد در گودریدز

معرفی کتاب مردی که می خندد از نگاه کاربران


با خواندن این کتاب میتونم عادت به پایان شیرین را از سرم برای همیشه بیرون کنم اما فقط با این شرط که روند داستان اینقدر قوی و گیرا و جذاب باشد , جوئین پلین همان مردی که میخندد , زندگیش اش بر پایه ی اوج و فرودها و بازی سرنوشت بنا شده , او پسر بچه ای از طبقه اشراف بوده که با دستور شاه قبلی انگلستان بعد از تبعید پدر اشراف زاده اش مُثله شده و صورتش را جوری جراحی کرده بودند که انگار تا ابد لبخند به لب دارد و برعکس غم درونی اش میخندد و مردمان را به خنده ای حاصل از انتقال مسخرگی لبخند روی صورتش وا میداشته .در این زندگی سخت و این غم جا ماندنش از کشتی در ده سالگی ,دئای نوزاد را از اغوش مادر مرده اش نجات داده و با او که کور بوده بزرگ میشود و سعادت خودش را در وجود دئای زیبا و کوری میبیند که او را با همان صورت وحشتناکش دوست دارد و فرشته میداند در حالیکه خود دئا فرشته ای پاک و نابیناست که با دلش وجود بزرگ جوئین را درک میکند .



ورق سرنوشت برمیگردد و جوئین با بازی امواج اقیانوس و اعتراف نامه ای که دزدانش در کودکی او از خود برجای گذاشته اند به حق و حقوق اشرافی و لرد بودنش میرسد و او را از دوره گردی و دلقک بازی های تئاتر خانوادگی اش دور میکنند و به زندگی ای میرسانند که از نظر او جزء سیاهی و ظلم و شهوت و اشراف گری سودی به مردمان عادی نمیرساند؛ او در اولین حضورش در مجلس اعیان با همان صورت خنده دارش با توجه به مقامی که به او داده بودند از سمت مردمی که خود از کودکی بینشان بزرگ شده سخن میگوید و جز تمسخر لردها و اشراف چیزی خاص و وجدان بیداری در آنها نمیبیند و میفهمد این مردمان سیاه دل هیچ وقت حرف های اویی که در نگاه شان ,مرد خندان مُثله شده و مسخره ای تا ابد خواهد بود , توجه دیگری نشان نخواهند داد



جوئین در انتهای داستان بار دیگر با کمک بازی سرنوشت و یا بهتر بگویم پیدا شدن سگ گرگی با وفای خانواده ی محقرش , ناپدری فقیر و دئای معصومش را پیدا میکند, در حالی که همه فکر میکرده اند او کشته شده و در ادامه هم شاهد یک پایان تراژدی و تلخ هستیم اما من این پایان را به هر پایان شیرینی که تا به امروز خوانده ام ترجیح میدهم و شیفته ی توصیف های این کتاب در باره ی انسان هایی که داستان حول آنها میچرخد شده ام و باید فیلمی که از این رمان ساخته شده را هم ببینم تا در ذهنم خوب بماند و ثبت شود؛ هرچند تجربه ثابت کرده هیچ فیلمی به پای قلم کتاب و احساسی که به ما منتقل میکند نمیرسد



مشاهده لینک اصلی
شخصیت @زن@ در آثار ویکتور هوگو قابل توجه است. زن ها همیشه شخصیت هایی منفعل دارند، همیشه مورد ظلم واقع می شوند، مورد عشق واقع می شوند، مورد کمک واقع می شوند، همیشه منتظرند که دیگران کاری در حقشان بکنند، چه به ستم، چه به یاری. گاه حتی حس می شود چیزی بیش از یک عروسک بی جان نیستند و فقط برای این حضور دارند که نشان دهند در دنیای داستان، موجود مؤنثی هم هست. این ضعف عجیب هوگو در شخصیت پردازی زنان را مقایسه کنید با زنان داستایوسکی، که به قدری زنده اند که حتی وقتی کتاب را می بندی، حضورشان را در جهان واقعیت حس می کنی، چنان جان دارند که گویی فقط یک بدن می خواهند تا برخیزند و راه بروند.

در میان این همه شخصیت زن ضعیف هوگو، یک شخصیت زن هست که بر خلاف روال معمول هوگو، شخصیتی فعّال دارد: دوشس جوزیان.
(view spoiler)[زنی ثروتمند و هوسباز، که به مردان زشت رو و عجیب الخلقه تمایلی شهوانی دارد، و از همین رو، جوین پلین را اغوا می کند و به خود می خواند، اما چون می فهمد که باید رسماً با او ازدواج کند، فوری از او بیزار می شود و دورش می اندازد. (hide spoiler)]
این شخصیت، با وجود حضور کوتاهش، بسیار بیش از @دئا@ و @فانتین@ و @کوزت@ و @اپونین@ و دیگر شخصیت های مؤنث هوگو در یاد من ماند، و بسیار بیش از آن ها زنده و جاندار بود.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب مردی که می خندد


 کتاب در آغوش آب
 کتاب به سوی بخشش
 کتاب Night Music (Jojo Moyes 6)
 کتاب Silver Bay (Jojo Moyes 5)
 کتاب The Ship of Brides (Jojo Moyes 4)
 کتاب The Peacock Emporium (Jojo Moyes 3)