کتاب قلبی به این سپیدی

اثر خابیر ماریاس از انتشارات نشر چشمه - مترجم: مهسا ملک مرزبان-داستان درام

برنده جایزه IMPAC دوبلین و به طور گسترده ای به عنوان شاهکار خاویر ماریاس، A Heart So White یک رمان نفس گیر در مورد اسرار خانوادگی است که قدرت بی رحم گذشته را ثبت می کند. خوان کمی از زندگی داخلی پدرش رانز را می داند. اما هنگامی که خوان ازدواج می کند، او شروع به بررسی گذشته گذشته می کند و شروع به درک آنچه او واقعا نمی خواهد بداند. محرمانگی - امکان راحتی آن، قیمت آن و حتی گرایشات آن در سراسر رمان است. قلب سفید سفید می شود یک نوع داستان ضد خشونت آمیز از طبیعت بشر است. فتنه گناهان پدر؛ جعلی و واقعی؛ ازدواج و تکرار عجیب و غریب خشونت آمیز: مار، به شکل ظریف، شات نور نوروزی را به سایه ها و به هزینه های دوبعدی می فرستد.


خرید کتاب قلبی به این سپیدی
جستجوی کتاب قلبی به این سپیدی در گودریدز

معرفی کتاب قلبی به این سپیدی از نگاه کاربران
@دست های من همرنگ تو هستند اما شرم دارم از داشتن قلبی به این سپیدی@
مکبث، شکسپیر
در این کتاب سخن از @زبان@ است، زبان تن و اشاره، زبان گفتاری و کلمات، زبان موسیقی و حتی زبان بصری و تابلو ها، در کنار ماجرای پر کشش رمان راوی با سوالهایی که مطرح کرده و افکاری که به نگارش در آورده است مطالبی فراتر از رمان بیان می کند.
در این داستان مانند خود زندگی انسان ها با چرایی ها عکس العمل ها و پیامد های حوادث و رفتار ها مواجه هستیم.
،گوش ها یی که ناخواسته می شنوند و ناتوان از @ندانستن@ هستند
. تکیه دادن به سینه کسی برای پشت گرمی و آنچه در مقابل نصیب مان می شود، بی گناهی های جبران ناپذیری که گاه در زندگی داریم. تصمیم هایی که برای سایرین می گیریم وحتی زندگی کسانی که عمری را در انتظار تصمیم های سایرین سپری می کنند و آینده ای را که بلافاصله به گذشته ای دور تبدیل می شود در بی تفاوتی و تکرار طی می کنند
مفاهیم فوق نمونه ی از مطالبی هستند که در این رمان به آن پرداخته شده است و
راوی در طی داستان بارها به این سوال اساسی بر می گردد: @ خوب حالا که چه؟@
سوالی که در زندگی همه ما و در جریان بسیاری از حوادث و تصمیم گیری هایمان بی جواب می ماند به قول راوی
آیا دانستن قلب های سپیدمان را لکه دار می کند یا اینکه قلب هایمان خود رنگ پریده مخوف و نفرت انگیز است؟

قسمتی از کتاب:
چیزی که تجربه می کنیم با چیزی که هرگز امتحانش نمی کنیم همانند است و با این حال تمام عمر به پذیرش و انکار و انتخاب می گذرانیم ، به ترسیم خطی که این چیزهای همانند را جدا کنیم تا داستانمان داستانی منحصر به فرد شود که بتوان به خاطر سپرد و تعریفش کرد. پر از افسوس و فرصت های از دست رفته ایم و مملو از تایید ها و تاکید ها، اما وافعیت این است که هیچ چیزی تایید نشده و همه چیز پیوسته در حال از دست رفتن است. شاید هم هیچ وقت چیزی وجود نداشته است.


مشاهده لینک اصلی
هیچ صحنه ای تکرار نمی شود، مثل وقتی که به نواری گوش می دهی یا ویدیویی تماشا می کنی نمی توانی دکمه برگشت را بزنی، هر نجوایی که درک یا دریافت نشود، برای همیشه از دست رفته است. این همان نکته نامیمون وقایعی است که برای ما رخ می دهد و ثبت نشده یا حتا بدتر از آن ناشناخته، نادیده یا ناشنیده می ماند و بعدتر دیگر راهی برای بازیابی اش وجود ندارد. روزی که با هم نگذرانیم هیچ وقت با هم نخواهیم گذراند، مطلبی که کسی می خواهد تلفنی به ما بگوید و تماس می گیرد اما جوابش را نمی دهیم ناگفته باقی می ماند، دست کم دقیقا همان حرف با همان حال و هوا گفته نمی شود؛ هر چیز اندکی یا حتی کلی تفاوت خواهد کرد چون نبودِ جسارت ما را از صحبت باز می دارد.
_

متن بالا چند سطر بهم پیوسته از کتاب است، سطرهایی که خیلی کم از هم جدا نمی شن و یه نفس خواننده رو به دنبال خودشون میکشونن. چیزی که خیلی خودنمایی میکنه جملات توضیحی است که درون پرانتز بیان شده که خیلی هم جالب و زیبا شده. روایت کتاب خیلی خوبه از هر شخصیت موجود در داستان سخن میگه و توضیحاتی بیان میکنه، حتی عادات و رفتار شخصیت هارو به خوبی تجزیه و تحلیل میکنه. جملات و عبارات کنایه آمیز بسیاری در کتاب موجود هست که به اقشار مختلف نسبت داده میشه.
ترجمه همچین کتابی به واقع بس دشوار و نفس گیره ولی خانم ملک مرزبان با ترجمه بسیار عالی و به کار بردن عباراتی به جا برای رساندن مفهوم کمک بسزایی در زیبایی کتاب برای ما خوانندگان انجام دادند.
_

خوندنش برای همه لذتبخشه ولی یه نکته ای مورد توجه قرار بگیره که سطحی نباید خونده بشه چون اگر جایی رو متوجه نشدید دو سه صفحه ای حداقل به عقب باید برگشت، پس لطفا باتمرکز بخوانیدش.

مشاهده لینک اصلی
گوش دادن چیز خطرناکی از همه چیز است، گوش دادن به معنی دانستن، پیدا کردن چیزی است و دانستن اینکه چه چیزی ادامه دارد، گوش هایمان داریم که می توانند بطور غیرمستقیم در برابر کلمات واضح قرار گیرند، آنها نمی توانند پنهان کردن از آنچه آنها احساس می کنند که در حال شنیدن هستند، همواره خیلی دیر شده است. خوان برای آموزش دادن به مردم آموزش دیده است. او یک مترجم حرفه ای است، بنابراین هنگامی که او به مکالمات گوش می دهد، در گوش هایش به یک زبان می آید و دهانش را به زبان دیگری می گشاید. او تنها کسی است که اتاق را درک می کند. کار او این است که مطمئن شوید هیچ سوء تفاهم وجود ندارد. هنگامی که او برای اولین بار با لوئیسا ملاقات می کند، او شخص دیگری است تا مطمئن شود که وی در حال انجام گفتگو بین دو رئیس جمهور است. خوان در پیشنهادات خود به ترجمه ها، استاد عروسکی، که او قرار نیست انجام دهد، به نظر می رسد. او واقعا فقط با لوئیسا فریب می خورد و می بیند چه کاری انجام خواهد داد. آیا زندگی آسان تر می شود اگر ما فقط می توانیم گفت و گو را برای دیگران بنویسیم؟ همسر شما، دوستان شما، همکاران شما. اگر فقط ما می توانستیم زمان، کلید خصوصی خود را متوقف کنیم و یک پاسخ اشتباه را از بین ببریم و فقط آن را بازنویسی کنیم، اما پس از آن، زندگی یک رمان خواهد بود که در آن همه گفتگوها کامل است. مکالمه بسیار خراب است فکر می کنم که در اطراف و اشتباهاتی که باعث سوء تفاهم می شوند فکر کنید. گاهی اوقات، ساعتها بعد، قبل از اینکه ذهن ما به چالش بکشد، چه بهترین کلمات ممکن است در بهترین حالت ممکن باشد. خوان این قدرت دارد او می تواند مکالمات را تمیز کند و به آرامی رویدادها را در مسیری قرار دهد که احساس می کند تبادل کلمات با کلمات کارآمد تر است. در واقع نوعی ترسناک است. خاویر ماریاس ما را به آنچه که در ذهن اوست با عنوان عنوان این کتاب به ما هدیه می دهد. دست من از رنگ شماست اما من شرم به پوشیدن یک قلب تا سفید است. مک بوت ویلیام شکسپیر او دقت مافته موضوع مکبث در سراسر رمان است. آنچه می شنویم نمی توانیم بشنویم. هنگامی که می دانیم، ما همدلی است. همانطور که یادداشت های برخی از عبارات برجسته تر ماریا را نوشتم که به نظر می رسید مضحک بود، به ویژه هنگامی که متوجه شدم که تقریبا در هر صفحه چیزی را می بینم، متوجه شدم که او نویسنده ای نیست که با متنی زیبا یک لاینر. او با استفاده از تمام پاراگراف ها با افکار پیچیده گرد هم می آید مانند رقص. من خودم را متوجه شدم که فهمیدم که او فقط می خواند دوباره بخواند و یک لایه دیگر و یک لایه دیگر پیدا کند، تا اینکه مطمئن شود، با وجود اینکه باقیمانده باستان شناسی بر روی کلماتش انجام شده است، هنوز چیزی از دست رفته است بسیار مهم است که در هژوگلیف نیت او پنهان می شود. اگر هیچ چیز از آنچه رخ نمی دهد اتفاق می افتد، زیرا هیچ چیز بدون وقفه اتفاق نمی افتد، هیچ چیز ادامه نمی یابد و یا تحمل نمی کند و به طور مداوم به یاد می آید، آنچه اتفاق می افتد همان چیزی است که اتفاق نمی افتد، رد کردن و یا اجازه دادن به لغزش توسط ما، همان چیزی است که ما پذیرفته و به دست می آوریم، آنچه ما تجربه می کنیم همان چیزی است که ما هرگز سعی نمی کنیم؛ ما تمام هوش و احساسات ما و شور و شوق ما را به وظیفه تبعیض بین چیزهایی که همه با هم برابر می شوند، اگر همه آنها قبلا وجود داشته باشد، ریختیم و همین دلیل بسیار پر از پشیمانی و فرصت های از دست رفته، تأیید و تأیید مجدد و فرصت ها درک شده، زمانی که حقیقت این است که هیچ چیز تایید نشده است و همه چیز به طور مداوم در حال فرار از دست رفته است. یا شاید هرگز چیزی نبود. \"خوان با لویزا ازدواج می کند، اگر چه من تعجب می کنم که آیا او او را دوست دارد و یا فقط احساس می کند وقت آن است که ازدواج کند. او با چنین عینیتی، مزایای خوابیدن با کسی را نمی فهمد، نه در رابطه با جنس، اما همه چیزهای دیگر مانند راحتی، عدم وجود بودن و لذت بردن از دانستن اینکه کسی اعتماد شما را به معنای واقعی کلمه پشت خود دارد. خوان / خاویر می خواهد همه چیز را، حتی آن چیزهای روانی را بفهمد، که بقیه ما را بدون فکر کردن می پذیرند. چرا ما آنچه را انجام می دهیم انجام می دهیم؟ مگر می دانید که می ترسیدید؟ زندگی نیاز به ترک آب بیشتری در چانه اش دارد. کار مجلسی و لوئیسا، هرچند کمتر از آنکه اکنون ازدواج کرده باشد، آنها را برای کار گاهی هشت هفته در یک زمان می برد. او در نیویورک با یک دوست و مترجم دیگر، برتا، که او یک بار رابطه پانزده ساله داشت، باقی ماند. من فکر نمیکنم که لوئیسا می داند که آنها یک پرتقال دارند، زیرا نمی توانم تصور کنم که هرکسی بتواند با همسرش در تماس با هر گونه شعله های قدیمی احساس راحتی کند. همانطور که معلوم می شود لوئیزا چیزی برای نگرانی در مورد هر جرقه زمانی بود که دیگر در معرض قلیایی نیست. خوان در جستجوی یک مرد جدید برتا می شود. اجازه می دهد فقط می گویند که چیزهای عجیب و غریب / کمیک تر می شود، بیشتر او سعی می کند به او کمک کند. او شگفت زده شده است که دریابید که دورتر از آن است که او بیشتر از عجایب هیولای سبز در مورد دوست خانوادگی دارد ... کستاردوی جوان. کستاردوی قدیمی تر بهترین دوست اصلی پدر ژان رانز بود، اما پس از گذشت کستاردوی جوان، جوانتر به کفش پدرش پیوست. کستاردویی چیزهایی را درباره ی خواننده یی که Ju ...

مشاهده لینک اصلی
خاویر ماریا با استناد به جذابیت و گفت و گو با استفاده از یک روایت گمراه کننده و چالش برانگیز، خاویر ماریا از حکم به خیره کننده حکم می رسد که به شدت در روان انسان قرار می گیرد تا یک فامیلی را که در رمز و راز پنهان شده است، فاش کند که در آن پرسش هایی که پرسیده می شود، منجر به نگرانی های خصمانه، از عشق، تمایل و عواقب خوب و بد ازدواج. و ازدواج او که تا حدودی ناخوشایند است در پیش زمینه در A قلب تا سفید است. ماریاس مؤسسهی عادت نادرست ازدواج و تمامی اسرار و خیانتهای همراهش را بررسی میکند. با توجه به یک زوج تازه متولد شده و تحریک شدن به یک تاریخ، بهتر است تنها باقی بماند. خوان مترجم جدیدی است که در یک زمان بین سازمان ملل متحد در نیویورک و لاهه به مدت شش تا هشت هفته حرکت می کند، در حالی که لویزا عروس جوان او، همچنین یک مترجم، در مادرید برای ایجاد خانه خود با هم پشت سر گذاشته است. در غیاب Juans او ارتباط نزدیکی با پدر و مادر عارف او، یک فروشنده هنری کاریزماتیک به نام رنز که جوانتر از سالهایش به نظر می رسد و دون دان خوان برای او احساس می کند، ایجاد می کند. اگر چه در هفتاد و هفتم، او جذاب است، او را سه بار ازدواج کرد، با وجود این که همسر اولش به طور اسرارآمیز در کوبا (شاید در آتش سوزی) جان خود را از دست داده و دومین خودکشی در حمام در حالی که در وسط یک شام خانوادگی بود بازگشت از ماه عسلشان. تلاش برای دانستن بیشتر درباره آنچه که به همسران پیشین پدرانش رخ داده است، خوان تصمیم میگیرد که قضاوتهای خود را درباره ازدواج کند و به طور فزایندهای ازدواج کند که لویزا او در حالی که برای کار در خارج از کشور سفر میکند، بی اعتبار است. همانطور که با ادای احترام (که من اعتقاد دارم این است که بسیار کم ارزش) ماریا داستان خود را می گیرد و به روش غیر متدیستانه به آن می گوید، این را می توان به عنوان یک هیولا رمز و راز، سبک هچاکو، در دست دیگر نویسندگان دیده می شود، اما ماریا به خوبی دور از هر گونه هیجان های تعاملی و بیشتر با رویکرد فلسفی نسبت به رویه ها روبرو می شود، و نه تنها کنجکاوی های ازدواج را ملاحظه می کند، او در مورد همه مسائل بحث می کند و در حالی که دیفرانسیل هایی وجود دارد که ممکن است خواننده کمتر بیمار را از دست بدهد، او مطالب خود را از دست می دهد و آن را به صورت تکنیکی درخشان می سازد، اگر کمی در مکان های بسیار مشتاق باشد. با این حال، اینها به طور کلی همیشه مورد احترام هستند، به سمت بالا رفتن و رسیدن به معاینه ای از شور و شوق بسیار شدید که می تواند یک مرد را به قتل برساند. همانطور که لیدی مکبث به مدت کوتاهی پس از قتل دوکانس به شوهرش می گوید، \"دست من از رنگ شماست\"؛ اما من شرم میورزم / قلبم را سفید میکنم @ احکام توصیفی آن بسیار شگفت انگیز است و حواسها همواره نقش کلیدی در ساختار کلی داستان او دارند، افراد زیادی تماشا میشوند، تماشا کردن از پنجرهها، نگاه کردن در پنجره ها و اندیشه های اندیشمندانه، شخصیت هایی که تلاش می کنند تا بدون توجه کامل به سناریو درمورد مسائلی که در جلوی آنها قرار می گیرند، به آنها بیفزایند، ماریا واقعا درون سران خود قرار می گیرد و در جریان این داستان ها تغییر زیادی می بینید. یک پایان رضایت بخش. شاهکار جذاب و ناخوشایند از داستان به احتمال زیاد Spains بزرگترین نویسنده زندگی، در واقع بسیار تحت تاثیر قرار گرفته است.

مشاهده لینک اصلی
چه می خواهم بشنوم؟ دربارهی حال حاضر گذشته ممکن است؟ یا لحن کوچک در آینده انتظار؟ آیا من آرزو می کنم که بهترین دوستم را در اختیار داشته باشم تا بتوانم آنچه را که او درباره من می داند، وقتی دور نیستم؟ آیا من وسوسه شدم نامه ای به شرکای من ارسال کنم تا هیچ نشانه ای به نام من و یا سلام بر روی پاکت نگذارم؟ آیا من مایل به بازگشت به یک مکان ناشناخته است، بنابراین من می توانم یک مکالمه تصادفی کامل در ذهن من را بشنود؟ آیا من آرزو می کنم چند ثانیه دیگر در ترافیک مکث کنم تا بتوانم صدای زنگ در ماشین مجاور را بشنوم؟ آیا می خواهم این درد را بپذیرم؟ من مایلم آن زمان را بگیرم؟ آیا مایلم گوش کنم؟ خاویر ماریاس، سکوت است که زمان خود را بین دو کلمه می گذارد، این ساعت غیرمعقول است که برای یک نفر کتک می زند و دیگران را تقلب می کند، این شکلی مبهم است که بین آزاد و محدود به حالت تعلیق در می آید. تحریک چیزی جز کلمات، ترجمه ها و کلمات بدون سپر است که از صدای به صدای منتقل شده و از زبان به زبان و از قرن بیست و یکم قرن به بعد، همیشه همان است، مردم را مجبور و مجددا به همان عمل برای تا زمانی که افراد وجود داشته اند و زبان و گوش در جهان برای شنیدن آنها. برای چند روز با هم، من بین خوان و بسیاری از نقشهایش نوسان داشت. خوان به طور یکنواخت بین یک همسر وفادار و یک دوست صمیمی، یک پسر آزمایشی و یک مترجم متدین، جوان روی سطح ظاهر شد. اما گوش او در شورش بود. او به سادگی نمی توانست گوش فرا دهد. و در این هوای توهم آمیز، جلوه های شنوایی او، بسیاری از زلزله هایی را که روی آن ها به هوا پرتاب می شود، پرتاب کرد. تقریبا مثل یک گودال بی دست و پا، یک روش ناخوشایند اعتماد به نفس ذهن، تمام کلمات، گفتار و گفتار، در پیچ و خم عصبی خود را، به او حمله به ناشناخته، غیر ضروری است. Berta توسط ناشناخته شگفت زده شد، هیچکس نمیتواند در شرکت در یک آزمایش مقاومت کند و با اخبار بپردازد، حتی زمانی که آنها نمیدانند آزمایشات درباره چیست. نوشتن آزمایشی MarÃas در حال اجرا است، جمع آوری رابطه branchial، پارچه کردن پارچه های خانگی، استرس تست دوستی های قدیمی و اسرار خنثی و سپس، به طور جدی، همه چیز را به یک ساختار باور نکردنی بسیاری از لبه های تیز - بسیار شبیه به الماس است. الماس که درخشان بر روی سطح است، زغال سنگ سیاه و سفید در قلب آن است. ماریاس در رمان هایش می گوید، مبارزه مداوم بین تمایل به دانستن و راحتی عدم شناخت وجود دارد. چقدر مبارزه می تواند رنگ قلب را تخلیه کند، کسی حدس می زند .-- همچنین در وبلاگ من.

مشاهده لینک اصلی
داستان بسیار غیر معمول در مورد خیانت و اعتراف. در کشورهای عمیق کاتولیک اسپانیا و کوبا قرار دارد و معتقد است که دانش بیش از حد بین دوستداران و همسران عشق را از بین می برد. من تعجب می کنم که آیا این درست است این مرا از جینت وینترسون افسانه در The Passion به یاد می آورد، جایی که او بر روی موضوعی که \"رابطه جنسی و ترس، شور و شوق\" @ را نشان می دهد، بازتاب می کند. به این ترتیب، آشنایی، اعتماد و دانش به طور پیش فرض اشتیاق ناپدید می شوند. همان ایده در نوشته شده در بدن تکرار شده است، که خستگی دشمن عشق است. این یک فکر بسیار جالب است که هر فرد، صرف نظر از اینکه چقدر دوستش دارد و به دیگران احترام می گذارد، نیاز به یک زندگی خصوصی و مخفی نیز دارد. اما در عین حال، ناخوشایند است، زیرا بشر نیز از اعتماد و تعلق کامل برخوردار است. آیا تعادل وجود دارد؟ آیا پیدا کردن این تعادل شادی متوسط؟ این رمان نیاز به خواندن دوم برای من دارد تا بتواند به درستی آن را ارزیابی کند. گاهی اوقات کتاب ها تنها با احساس رضایت غیر قابل بیان من را ترک می کنند.

مشاهده لینک اصلی
لایه های زیادی برای این کتاب وجود دارد. شما باید تمایل داشته باشید که به خصوص در سومین و یا چند وقت دیگر وقت داشته باشید، زمانی که ماریاس جمله های طولانی و پیچیده ای را می نویسد که به عقب بر روی خود، با پرانتز در داخل پرانتز نوشته شده است. از طریق این سبک، MarÃas افکار و تفسیر از شخصیت اصلی، خوان، مترجم ارائه می دهد که خود را متعهد، تقریبا معتاد، به درک همه او می شنوید، همه او می بیند، همه چیز در اطراف او. خوان اخیرا با مترجم دیگر لویزا ازدواج کرده و در سراسر رمان تلاش می کند تا اسرار پدرانش را درک کند، در عین حال در مورد داستان ها، اسرار و سکوت نیز به بررسی معانی آن می پردازد، اگر روابطش با لوئیسا با پدرش با گذشته باشد. کلید رمان عنوان است،A Heart So White @ که از مکبث گرفته شده است. MarÃas خطوط و بازی را در سراسر رمان، به عنوان خوان محاکمه سوء استفاده در گوش دادن به کسی به یک راز خطرناک است. چه قدرتی در گفتن داستانها، چه در کلمات و چه در سکوت؟ وقتی اسرار آنها را می شنویم، آیا ما قصد داریم گناهان والدینمان را تکرار کنیم؟ من به دنبال یافتن رمان فوق العاده بودم، خصوصا در سه ماهه آخر، زمانی که ماریاس در حال حرکت است و خواننده را تقریبا نفس می کشد. من سعی می کنم از بحث بیشتر در مورد طرح جلوگیری کنم، همانطور که از قدرت رمان در باز کردن خودم تا تعجب، خواندن اسرار شخصیت ها و در عین حال هراس از آنها است ماریاس همچنین موضوعات متنوعی از رمان را توسعه می دهد که در دو فصل گذشته به شدت در هم می آمیزند و ما را با نگرانی از طبیعت چرخه تجربه انسان، تکرار در روابط انسانی و ترس از گناهان از یک نسل به بعد.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب قلبی به این سپیدی


 کتاب در آغوش آب
 کتاب به سوی بخشش
 کتاب Night Music (Jojo Moyes 6)
 کتاب Silver Bay (Jojo Moyes 5)
 کتاب The Ship of Brides (Jojo Moyes 4)
 کتاب The Peacock Emporium (Jojo Moyes 3)