ریگ روان جدیدترین اثر استیو تولتز پس از رمان تحسینشدهی جزء از کل است . تولتز در مصاحبهای گفته که جزء از کل را دربارهی ترس از مرگ نوشته و ریگ روان را دربارهی ترس از زندگی
خرید کتاب ریگ روان
جستجوی کتاب ریگ روان در گودریدز
معرفی کتاب ریگ روان از نگاه کاربران
تا حد امکان بدون اسپویلر. در اشاراتی هم که به حوادث داستان کردم، از مقدمهی مترجم فراتر نرفتم
اگر جز از کل را روایت رنج انسان در جدال با مرگ بدانیم، ریگ روان در نقطهی مقابل قرار دارد: رنج حادث شده در جدال با زندگی. داستان، روایت ماجراهای فردی بهنام آلدو بنجامین از زبان دوستش گروهبان لیام است: شخصیتی بینهایت بدشناس، آهنربای بدبختیها که طی ناکامیهای پیدرپی برای مردن تلاش میکند. پیرنگ داستان را در این جمله خلاصه کردم. فصلهای کتاب توالی زمانی ندارند (روایتها تو در تو هستند) و هر فصل گوشهای از کلاف را میگیرد تا درنهایت در فصلهای پایانی کلاف پیچیدهی زندگی آلدو بنجامین گرهگشایی میشود و وقایع مانند پازل در کنار هم قرار میگیرند. داستان بیش از حد شاخ و برگ گرفته و در قسمتهایی تولتز عنان از کف داده و حسابی زیادهگویی کرده. اگر این شاخ و برگها را از داستان حذف کنیم در نهایت چیزی جز اینها باقی نمیماند: بدبختترین انسان روی زمین در نقش قهرمان، یک راوی نیمه بدبخت که ارتباط نزدیکی با شخصیت اصلی داستان دارد، چند کاراکتر فرعی که پیوندهای عجیب و غریبی با قهرمان دارند و معجونی از حوادث باورکردنی و نکردنی به میزانی که باب میل نویسنده است
اما دو نکتهای که نظرم را جلب کرد
اول. تقابل کاراکتر آلدو در ریگ روان با مارتین در جزء از کل: رویای مارتین، کابوس آلدو ست:جاودانگی. اگر این مورد را فاکتور بگیریم، مارتین و آلدو هیچ تفاوتی با هم ندارند، حتی در جزئیات شخصیتی، افکار و ترسها. هر دو آیینهی تمامنمای بدبختی انسان مدرن هستند، پر از ایدههای بیثمر و خلاقیت عقیم مانده، هر دو نابغههایی تلف شده هستند، با پایانی عینا شبیه هم. بدون رستگاری
دوم. طنَازی کاراکترها در عمق قاجعه، خواننده را با آمیزهای از تراژدی و لودگی روبرو میکند، یک طنز سیاه. ما به چیزی میخندیم که مضحکهی غمبار زندگی انسان ماشینزدهی امروز است، زهرخندی به خودمان. آنچه که یونسکو در مورد طنز سیاه میگوید در اینجا هم تجلی مییابد
در نهایت
بنظرم تولتز در نگارش ریگ روان برای فرم روایی، زبان و تکنیک از فرمولی تکراری (نسبت به جزء از کل) استفاده کرده و از این بابت دستش برای کسانی که جز از کل را خوانده باشند رو شده. در نتیجه داستان آنچنان که باید تازگی خاصی ندارد. من برای سرگرم شدن خواندمش و تا حدی هم چنین شد. اگر تصمیم گرفتهاید معجون زهرآلود ریگ روان را بنوشید، گوارای وجودتان اما آمادگی خماریها و حوصله سررفتنهای احتمالی را داشته باشید
پینوشت
اول- کتاب دو سه مشکل نگارشی داشت، که فقط یکی را یادم مانده. در پاورقی صفحه 374 نوشته شده بت زخری کشنده به جای با زهری کشنده
دوم- تا پیش از خریدن این کتاب اطلاع نداشتم مترجمها هم آثار نویسندههای دیگر را امضا میکنند
سوم- احترام و سلیقهای که نشر چشمه در ارسال کتابهای پیشخریدی قائل شد جای تشکر دارد. کتاب چند ساعتی زودتر از توزیع در کتابفروشیها در بستهبندی زیبا و شکیلی بدستم رسید
مشاهده لینک اصلی
دوست داشتم میشد مثلا ۴.۵ بدم بهش.. البته کتاب پر از پرگوییهایی است که در زبان و فرهنگ ما بیربط و نامفهومند. ولی به دلایل شخصی خیلی ارتباط برقرار کردم با آلدو.. و از شخصیت پردازی تولتز در مورد این کاراکتر خیلی خوشم اومد.. به خاطر شرایطم، حسهای یک فرد ویلچری نسبتا دقیق توصیف شده بود. شاید در حالت عادی ۴ هم زیاد باشه برای این کتاب ولی ...گفتم که :)
اگر دوست دارید جملات مهم کتابها رو جایی بنویسید یا به اشتراک بگذارید، این کتاب رو بخونید، دستتون پر خواهد بود از این بابت :)
مشاهده لینک اصلی
7 سال بعد از انتشار یکی از محبوب ترین رمان های من در تمام دوران، بخش کوچکی از کل Steve Toltz همراه با پیگیری است. او قطعا حس شوخ طبعی خود را از دست نداده است. او هنوز پادشاه عقل، عصبانیت و آمپر؛ اتلینرها او هنوز بیش از 10000 نفر درهم آمیخته است. این مرد یکی از محققان محسوب می شود! به علت پوچ بودن ایده ها و شخصیت هایش، واقعا به نظر نمی رسد که درباره داستان و آماری جدی به نظر برسد. طرح. من احساس می کنم که او تلاش می کند تا خود را به همان اندازه کمک به عنوان ممکن است به نمره اهداف به همان اندازه که ممکن است. بنابراین شما با تعداد زیادی از لیست ها از oneliners \u0026 amp؛ ایده ها. هنگامی که او می رود HES unstoppable. و این دقیقا به نفع او و نقص اوست: کتاب یک ستاره را از دست داد، زیرا گاهی اوقات خیلی خسته کننده بود: فقط خیلی از آن. حتی بعد از مدتی حتی از درخشش خیلی زود خسته میشوید ... من به شما توصیه میکنم آن را با سرعت کم بخوانید، شاید حتی با ترکیب آن با کتابهای دیگر، یک بار در یک زمان آن را انتخاب کنید، یا اینکه چرا: در کنار توالت خود قرار دهید . اگر از اعضای خانواده یا مهمانان می شنوید در حالی که پوسیدن یا شلاق زدن، می خندد، گم شدن Toltz و جهنم به شما برای آن عاشق! بعضی از صد نقل قول من علامت گذاری شده است: یادآوری گذشته مانند تماشای یک فیلم هالیوود است؛ به توالت می روم. او از افکار خسته بود و خودخواهانه فکر می کرد که می توانست خدا را در دهان او بشنود. شما یک کد اخلاقی قوی دارید، مانند زمانی که ما غذای چینی را در پارک می خوریم و نمی توانید غذا بگذارید پنهان کردن اردک به اردک ها. هر وقت که متوجه شدم که یک نفر برای چهل سال باهم متحد بوده است، به یاد می آورد که وقتی در کتاب رکوردهای گینس می بینید که کسی هزار کیلومتر با یک تخم مرغ در سر خود دارد. منظورم این است، من استقامتم را تحسین می کنم. اما چه فکری او این کار را انجام داد؟ ممکن است همه دشمنان شما زیبایی داشته باشند، بنابراین شما ممکن است روزی نفرت داشته باشید، آنها را با لذت لذت ببرید. اگر در یک آسایش هزار کیلومتری کراوات پا قرار داشته باشید، پای من آن را پیدا خواهید کرد. و علاقه شخصی من: با پیشرفت علم پزشکی در تقریبا همان میزانی که وضعیت زیست محیطی ما بدتر می شود، احتمالا سناریو این است که جهان در زمان دقیق لحظه ای که نسل بشر تبدیل به جاودانگی می شود، غیرقابل دسترس خواهد بود.
مشاهده لینک اصلی
Toltz در ابتدا با سفر به جزایر اورکنی به من کمک کرد و لحن را برای یک زمان جنجالی از تکان دادن و آزاد کردن در یک چشم انداز بی نظیر بی نظیر تنظیم کرد. دومتولتز در یک تخت راحت و راحت خوابیده بود، بدون هیچ گونه تکان دهنده ای از دلتنگی و ناراحتی های شکننده. با این وجود، من یک بار دیگر در یک سفر کمدی کمدی به تاریک ترین محدوده وجود، که در هسته ای از آن Toltz نشسته بود، به عنوان یک نزاع درحالت وحشت و انحراف از نژاد بشری، که اغلب او را برای ضرب و شتم به خالی، و صدای روایت قوی خود را از طریق هر یا چند شخصیت به نوبه خود در این پرتره از هیچ کس به عنوان Fuckup دائمی اجرا می شود. سخنان خنده دار او در زندگی کران زیبا، روانهای ایستادن دیوانه، رامبول های هذلولی، شوک های بی مزه و مونولوژی های طولانی با تسلط نثر برانگیز تیز و تیزهوشانه است که در زمان احضار دین خندۀ تاریک، سر استنلی الینک IV . یک رمان فوق العاده برای مغز خلع سلاح در زندگی شما.
مشاهده لینک اصلی
Ú © تاب بجای 440 ØμÙ یا ‡ Ù ... UOE تÙÙ † رمز عبور راهنما 300 ØμÙ کجا باØ'Ù ‡ ‡
مشاهده لینک اصلی
خواندن مانند آن توسط یک نویسنده درخشان نوشته شده بود، شب قبل از آن به علت بود. برخی احکام بسیار قوی، مشاهدات افسانه ای، و بسیاری از عجیب و غریب یکی از خلبانان که شما را در چهره خود را با تیز خود را. اما به عنوان یک رمان â € \"به عنوان یک صفحه 368 کامل â € œpiece â € â € ™ آن را به طور عمده مجموعه ای از گروه با کمک وفل، با طرح کوچک، انسجام، و حتی ویرایش کمتر. من احساس می کنم که می نویسم یک گزارش مدرسه می نویسد: \"تولز می تواند کارهای بزرگی انجام دهد، اگر کار خود را متمرکز کند، تکالیف خود را کامل کند و دانش آموزان را در کلاس های خود متوقف کند.\"
مشاهده لینک اصلی
استیو تولتز قطعا یک نویسنده اصلی و نوآور است. او از همان ابتدا سرعت قریب الوقوع را تنظیم می کند و هرگز از طریق یک سری از ماجراهای دو کاراکتر بزرگتر از حیوانات، آن را از بین نمی برد. طرح، مانند آن است، به دنبال دوستی طول عمر بین لیام، نویسنده مبارک و افسر پلیس، و Aldo، بی رحم، charismatic، تصادف مستحکم و سالم بی وقفه. Toltz بر روی پویایی بین این دو تمرکز می کند، به طور فزاینده لیام از آلدو به عنوان موز خود در تلاش برای نویسنده می باشد. دنباله ای از جوک ها و خنده ها و یک لاینر در هر صفحه به خواننده حمله می کند و بعد از مدتی همه اینها کمی بی رحمانه می شود. کتاب شروع به هیجان می کند و به سادگی خسته کننده می شود. لیام و آلدو شروع به سرگرم کردن و پایان دادن به خسته کننده. یک لاینر با شوخى و سرگرم کننده شروع می شود و احساس غرور و غفلت را به پایان می رساند. برخی از زبان ها صادقانه عجیب و غریب است. دقیقا چه جوری زن â € œriddled با سینه â € واقعا نگاه کنید؟ همه چیز شروع به احساس خستگی می کند همانطور که Toltz سعی می کند بیش از حد سخت است. من اولین رمان \"کسری از کل\" را دوست داشتم، جایی که نوشتن آن بسیار به اندازه کافی کنترل می شد تا کاراکترهایش موجب همدلی خواننده شوند. اما در اینجا فقط همه چیز خیلی زیاد است و من متوجه شدم بخش بعدی این رمان بیش از حد را پر می کند. ناامید کننده
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب ریگ روان
خرید کتاب ریگ روان
جستجوی کتاب ریگ روان در گودریدز
اگر جز از کل را روایت رنج انسان در جدال با مرگ بدانیم، ریگ روان در نقطهی مقابل قرار دارد: رنج حادث شده در جدال با زندگی. داستان، روایت ماجراهای فردی بهنام آلدو بنجامین از زبان دوستش گروهبان لیام است: شخصیتی بینهایت بدشناس، آهنربای بدبختیها که طی ناکامیهای پیدرپی برای مردن تلاش میکند. پیرنگ داستان را در این جمله خلاصه کردم. فصلهای کتاب توالی زمانی ندارند (روایتها تو در تو هستند) و هر فصل گوشهای از کلاف را میگیرد تا درنهایت در فصلهای پایانی کلاف پیچیدهی زندگی آلدو بنجامین گرهگشایی میشود و وقایع مانند پازل در کنار هم قرار میگیرند. داستان بیش از حد شاخ و برگ گرفته و در قسمتهایی تولتز عنان از کف داده و حسابی زیادهگویی کرده. اگر این شاخ و برگها را از داستان حذف کنیم در نهایت چیزی جز اینها باقی نمیماند: بدبختترین انسان روی زمین در نقش قهرمان، یک راوی نیمه بدبخت که ارتباط نزدیکی با شخصیت اصلی داستان دارد، چند کاراکتر فرعی که پیوندهای عجیب و غریبی با قهرمان دارند و معجونی از حوادث باورکردنی و نکردنی به میزانی که باب میل نویسنده است
اما دو نکتهای که نظرم را جلب کرد
اول. تقابل کاراکتر آلدو در ریگ روان با مارتین در جزء از کل: رویای مارتین، کابوس آلدو ست:جاودانگی. اگر این مورد را فاکتور بگیریم، مارتین و آلدو هیچ تفاوتی با هم ندارند، حتی در جزئیات شخصیتی، افکار و ترسها. هر دو آیینهی تمامنمای بدبختی انسان مدرن هستند، پر از ایدههای بیثمر و خلاقیت عقیم مانده، هر دو نابغههایی تلف شده هستند، با پایانی عینا شبیه هم. بدون رستگاری
دوم. طنَازی کاراکترها در عمق قاجعه، خواننده را با آمیزهای از تراژدی و لودگی روبرو میکند، یک طنز سیاه. ما به چیزی میخندیم که مضحکهی غمبار زندگی انسان ماشینزدهی امروز است، زهرخندی به خودمان. آنچه که یونسکو در مورد طنز سیاه میگوید در اینجا هم تجلی مییابد
بیتکلفی و وضوحِ طنز، ما را از امر تراژیک وضعیت انسان آگاه میکند. این فقط به خاطر روح انتقاد نهفته در طنز نیست، بلکه طنز تنها امکان ما برای جدا کردن خودمان از وضعیت تراژی-کمیک انسانیمان و بیهودگیِ بودنمان است، اما تنها بعد از اینکه بر آن فائق آمدیم، جذبش شدیم و درکش کردیم. آگاه شدن از آنچه هولناک است و خندیدن به آن یعنی مسلط شدن بر آن هولناکی. منطق خودش را در بیمنطقی امر عبثی نشان میدهد که ما از آن آگاه شدهایم. خنده حرمت هیچ تابویی را نگاه نمیدارد
در نهایت
بنظرم تولتز در نگارش ریگ روان برای فرم روایی، زبان و تکنیک از فرمولی تکراری (نسبت به جزء از کل) استفاده کرده و از این بابت دستش برای کسانی که جز از کل را خوانده باشند رو شده. در نتیجه داستان آنچنان که باید تازگی خاصی ندارد. من برای سرگرم شدن خواندمش و تا حدی هم چنین شد. اگر تصمیم گرفتهاید معجون زهرآلود ریگ روان را بنوشید، گوارای وجودتان اما آمادگی خماریها و حوصله سررفتنهای احتمالی را داشته باشید
پینوشت
اول- کتاب دو سه مشکل نگارشی داشت، که فقط یکی را یادم مانده. در پاورقی صفحه 374 نوشته شده بت زخری کشنده به جای با زهری کشنده
دوم- تا پیش از خریدن این کتاب اطلاع نداشتم مترجمها هم آثار نویسندههای دیگر را امضا میکنند
سوم- احترام و سلیقهای که نشر چشمه در ارسال کتابهای پیشخریدی قائل شد جای تشکر دارد. کتاب چند ساعتی زودتر از توزیع در کتابفروشیها در بستهبندی زیبا و شکیلی بدستم رسید
مشاهده لینک اصلی
دوست داشتم میشد مثلا ۴.۵ بدم بهش.. البته کتاب پر از پرگوییهایی است که در زبان و فرهنگ ما بیربط و نامفهومند. ولی به دلایل شخصی خیلی ارتباط برقرار کردم با آلدو.. و از شخصیت پردازی تولتز در مورد این کاراکتر خیلی خوشم اومد.. به خاطر شرایطم، حسهای یک فرد ویلچری نسبتا دقیق توصیف شده بود. شاید در حالت عادی ۴ هم زیاد باشه برای این کتاب ولی ...گفتم که :)
اگر دوست دارید جملات مهم کتابها رو جایی بنویسید یا به اشتراک بگذارید، این کتاب رو بخونید، دستتون پر خواهد بود از این بابت :)
مشاهده لینک اصلی
7 سال بعد از انتشار یکی از محبوب ترین رمان های من در تمام دوران، بخش کوچکی از کل Steve Toltz همراه با پیگیری است. او قطعا حس شوخ طبعی خود را از دست نداده است. او هنوز پادشاه عقل، عصبانیت و آمپر؛ اتلینرها او هنوز بیش از 10000 نفر درهم آمیخته است. این مرد یکی از محققان محسوب می شود! به علت پوچ بودن ایده ها و شخصیت هایش، واقعا به نظر نمی رسد که درباره داستان و آماری جدی به نظر برسد. طرح. من احساس می کنم که او تلاش می کند تا خود را به همان اندازه کمک به عنوان ممکن است به نمره اهداف به همان اندازه که ممکن است. بنابراین شما با تعداد زیادی از لیست ها از oneliners \u0026 amp؛ ایده ها. هنگامی که او می رود HES unstoppable. و این دقیقا به نفع او و نقص اوست: کتاب یک ستاره را از دست داد، زیرا گاهی اوقات خیلی خسته کننده بود: فقط خیلی از آن. حتی بعد از مدتی حتی از درخشش خیلی زود خسته میشوید ... من به شما توصیه میکنم آن را با سرعت کم بخوانید، شاید حتی با ترکیب آن با کتابهای دیگر، یک بار در یک زمان آن را انتخاب کنید، یا اینکه چرا: در کنار توالت خود قرار دهید . اگر از اعضای خانواده یا مهمانان می شنوید در حالی که پوسیدن یا شلاق زدن، می خندد، گم شدن Toltz و جهنم به شما برای آن عاشق! بعضی از صد نقل قول من علامت گذاری شده است: یادآوری گذشته مانند تماشای یک فیلم هالیوود است؛ به توالت می روم. او از افکار خسته بود و خودخواهانه فکر می کرد که می توانست خدا را در دهان او بشنود. شما یک کد اخلاقی قوی دارید، مانند زمانی که ما غذای چینی را در پارک می خوریم و نمی توانید غذا بگذارید پنهان کردن اردک به اردک ها. هر وقت که متوجه شدم که یک نفر برای چهل سال باهم متحد بوده است، به یاد می آورد که وقتی در کتاب رکوردهای گینس می بینید که کسی هزار کیلومتر با یک تخم مرغ در سر خود دارد. منظورم این است، من استقامتم را تحسین می کنم. اما چه فکری او این کار را انجام داد؟ ممکن است همه دشمنان شما زیبایی داشته باشند، بنابراین شما ممکن است روزی نفرت داشته باشید، آنها را با لذت لذت ببرید. اگر در یک آسایش هزار کیلومتری کراوات پا قرار داشته باشید، پای من آن را پیدا خواهید کرد. و علاقه شخصی من: با پیشرفت علم پزشکی در تقریبا همان میزانی که وضعیت زیست محیطی ما بدتر می شود، احتمالا سناریو این است که جهان در زمان دقیق لحظه ای که نسل بشر تبدیل به جاودانگی می شود، غیرقابل دسترس خواهد بود.
مشاهده لینک اصلی
Toltz در ابتدا با سفر به جزایر اورکنی به من کمک کرد و لحن را برای یک زمان جنجالی از تکان دادن و آزاد کردن در یک چشم انداز بی نظیر بی نظیر تنظیم کرد. دومتولتز در یک تخت راحت و راحت خوابیده بود، بدون هیچ گونه تکان دهنده ای از دلتنگی و ناراحتی های شکننده. با این وجود، من یک بار دیگر در یک سفر کمدی کمدی به تاریک ترین محدوده وجود، که در هسته ای از آن Toltz نشسته بود، به عنوان یک نزاع درحالت وحشت و انحراف از نژاد بشری، که اغلب او را برای ضرب و شتم به خالی، و صدای روایت قوی خود را از طریق هر یا چند شخصیت به نوبه خود در این پرتره از هیچ کس به عنوان Fuckup دائمی اجرا می شود. سخنان خنده دار او در زندگی کران زیبا، روانهای ایستادن دیوانه، رامبول های هذلولی، شوک های بی مزه و مونولوژی های طولانی با تسلط نثر برانگیز تیز و تیزهوشانه است که در زمان احضار دین خندۀ تاریک، سر استنلی الینک IV . یک رمان فوق العاده برای مغز خلع سلاح در زندگی شما.
مشاهده لینک اصلی
Ú © تاب بجای 440 ØμÙ یا ‡ Ù ... UOE تÙÙ † رمز عبور راهنما 300 ØμÙ کجا باØ'Ù ‡ ‡
مشاهده لینک اصلی
خواندن مانند آن توسط یک نویسنده درخشان نوشته شده بود، شب قبل از آن به علت بود. برخی احکام بسیار قوی، مشاهدات افسانه ای، و بسیاری از عجیب و غریب یکی از خلبانان که شما را در چهره خود را با تیز خود را. اما به عنوان یک رمان â € \"به عنوان یک صفحه 368 کامل â € œpiece â € â € ™ آن را به طور عمده مجموعه ای از گروه با کمک وفل، با طرح کوچک، انسجام، و حتی ویرایش کمتر. من احساس می کنم که می نویسم یک گزارش مدرسه می نویسد: \"تولز می تواند کارهای بزرگی انجام دهد، اگر کار خود را متمرکز کند، تکالیف خود را کامل کند و دانش آموزان را در کلاس های خود متوقف کند.\"
مشاهده لینک اصلی
استیو تولتز قطعا یک نویسنده اصلی و نوآور است. او از همان ابتدا سرعت قریب الوقوع را تنظیم می کند و هرگز از طریق یک سری از ماجراهای دو کاراکتر بزرگتر از حیوانات، آن را از بین نمی برد. طرح، مانند آن است، به دنبال دوستی طول عمر بین لیام، نویسنده مبارک و افسر پلیس، و Aldo، بی رحم، charismatic، تصادف مستحکم و سالم بی وقفه. Toltz بر روی پویایی بین این دو تمرکز می کند، به طور فزاینده لیام از آلدو به عنوان موز خود در تلاش برای نویسنده می باشد. دنباله ای از جوک ها و خنده ها و یک لاینر در هر صفحه به خواننده حمله می کند و بعد از مدتی همه اینها کمی بی رحمانه می شود. کتاب شروع به هیجان می کند و به سادگی خسته کننده می شود. لیام و آلدو شروع به سرگرم کردن و پایان دادن به خسته کننده. یک لاینر با شوخى و سرگرم کننده شروع می شود و احساس غرور و غفلت را به پایان می رساند. برخی از زبان ها صادقانه عجیب و غریب است. دقیقا چه جوری زن â € œriddled با سینه â € واقعا نگاه کنید؟ همه چیز شروع به احساس خستگی می کند همانطور که Toltz سعی می کند بیش از حد سخت است. من اولین رمان \"کسری از کل\" را دوست داشتم، جایی که نوشتن آن بسیار به اندازه کافی کنترل می شد تا کاراکترهایش موجب همدلی خواننده شوند. اما در اینجا فقط همه چیز خیلی زیاد است و من متوجه شدم بخش بعدی این رمان بیش از حد را پر می کند. ناامید کننده
مشاهده لینک اصلی