خلوت (برنده‌ی جایزه‌ی ادبی گنکور فرانسه در سال 1998)،هم‌چون دیگر آثار کنستان در زمانی فشرده و فضایی بسته با طنزی گزنده، راوی تنهایی و غربت انسان‌ها و جستجوی مذبوحانه‌ی سرپناه است.
خرید کتاب خلوت
جستجوی کتاب خلوت در گودریدز
معرفی کتاب خلوت از نگاه کاربران
Confidence pour Confidence = Trading Secrets, Paule Constant
Trading Secrets (French: Confidence pour confidence) is a 1998 novel by the French writer Paule Constant. It received the Prix Goncourt. A darkly comic novel about four women aging less-than-gracefully, Trading Secrets takes us to an academic conference in Kansas where, in an encounter between Aurore, a French woman, and her American counterpart, Gloria, the differences between their two cultures become sharply apparent. The result is a bitingly funny portrait of painfully complex, psychologically damaged individuals, all of whom have been, in some sense, @colonized.@ The novel also offers an incisive picture of a French posture toward things American, from race relations to feminism to academia. As Paule Constant herself has said: @Cest un livre en miroir.@ The book is a mirror, both in how its characters reflect one another and in what it shows us of ourselves and our world.
تاریخ نخستین خوانش: روز بیستم ماه آگوست سال 2011 میلادی
عنوان: خلوت؛ نویسنده: پل کنستان؛ مترجم: فاطمه ولیانی؛ تهران، هرمس، 1387؛ در 216 ص؛ شابک: 9789643632724؛ موضوع: داستانهای نویسندگان فرانسوی سده 20 م
قهرمانان رمان چهار زن هستند: رمان نویس: «اُرر»، هنرپیشه: «للادل»، استاد دانشگاه: «بابت» و میزبان: «گلوریا». «خلوت» بخشی از زندگی زنی جوان، به نام :«ارر» است؛ که برای مدتی به کانزاس می‌رود، تا بتواند در آنجا به سکوتی که دلخواهش است، دست یابد، اما در آنجا هم با اما و اگرهای فراوانی روبرو می‌شود. آنچه که سال‌ها و ماه‌ها در ذهن او تلنبار شده، به آسانی او را رها نمی‌کنند. خاطرات گذشته می‌آیند و او را با خود می‌برند. آدم‌هایی که در مسیر زندگی او قرار گرفته اند، بار دیگر به دیدارش می‌آیند، و نمی‌گذارند ذهن او از آنها تهی شود . . . خلوت، داستانی ست که خوانشگر را با فضای زندگی ارر همراه می‌کند؛ زمان و مکان شکسته می‌شوند، تا زندگی بازخوانی شود... ارر در کانزاس مهمان زنی، به نام گلوریا ست، شخصیت گلوریا، و نوع زندگی او، و خانه ی این زن، به ذهن ارر، بیشتر پر و بال می‌دهد، تا مدام دست به قیاس بزند، و آدم‌ها و موقعیت‌ها را با هم بسنجد. ا. شربیانی
مشاهده لینک اصلی
@زیر دامنی بپوش، دکمه ژاکتت را ببند! در گرم ترین روز های تابستان 1962 مادر بابت مراقب بود که او سینه های جوانه زده یا شانه هایش را نشان ندهد. حق نداشت چیراهن رکابی یا هر چیزی بچوشد که اندامش را مشخص کند. مثلا سینه یند هایی سیاه زیر بلوزی سفید، یا لباسی را که کمرش را که آن قدر باریک بود که انگار بدنش را دو نیمه می کرد، نشان بدهد یا خط لباس زیرش را معلوم کند. خودت را بپوشان! همان جامعه بود که ساعت 6 به خواهر کوچکش آرام بخش می داد تا میل بیرون رفتن نداشته باشد و شب به او قرص خواب میداد تا فرار نکند. بابت دوست داشت در آمریکا زیر چتر شعار @ احترام سیاسی@ زندگی کند. که اذهان والای اروپایی با تمسخر ان را نفی می کردند.درباره ی کوچکترین کلامی مبتنی بر تبعیض جنسی حساس بود و شاکی می شد. دیگر نمی توانست به کشور هایی برود که دشنام معطوف به جنسیت است و صرفا در وجه مونث بیان می شود. کشورهایی که زن ها برای فرار از دشنام خود را می پوشانند، تند گام بر می دارند و بی آن که به کسی نگاه کنند و سرافکنده در پیری ِ بدون جنسیت پناه می گیرند، کشورهایی که خود زن ها هم مثل پشه هایی که خون تازه مکیده اند به هیجان می آیند، به دختر هایشان ظنین می شوند، از نوه هایشان بد می گویند، کلفت هایشان را کتک می زنند. این جا در سایه ی درختان نخل، روی چمن هایی که ماشین آن ها را مرتب می کند، زن ها و پیر ها خدایی می کنند. از جمله به همین دلیل بود که خود را آمریکایی احساس می کرد.@
نحوه ای که مطلب رو بیان می کنه دلنشین ِ. خوشحالم که خوندن ِ این کتاب رو از دست ندادم.
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب خلوت
خرید کتاب خلوت
جستجوی کتاب خلوت در گودریدز
Trading Secrets (French: Confidence pour confidence) is a 1998 novel by the French writer Paule Constant. It received the Prix Goncourt. A darkly comic novel about four women aging less-than-gracefully, Trading Secrets takes us to an academic conference in Kansas where, in an encounter between Aurore, a French woman, and her American counterpart, Gloria, the differences between their two cultures become sharply apparent. The result is a bitingly funny portrait of painfully complex, psychologically damaged individuals, all of whom have been, in some sense, @colonized.@ The novel also offers an incisive picture of a French posture toward things American, from race relations to feminism to academia. As Paule Constant herself has said: @Cest un livre en miroir.@ The book is a mirror, both in how its characters reflect one another and in what it shows us of ourselves and our world.
تاریخ نخستین خوانش: روز بیستم ماه آگوست سال 2011 میلادی
عنوان: خلوت؛ نویسنده: پل کنستان؛ مترجم: فاطمه ولیانی؛ تهران، هرمس، 1387؛ در 216 ص؛ شابک: 9789643632724؛ موضوع: داستانهای نویسندگان فرانسوی سده 20 م
قهرمانان رمان چهار زن هستند: رمان نویس: «اُرر»، هنرپیشه: «للادل»، استاد دانشگاه: «بابت» و میزبان: «گلوریا». «خلوت» بخشی از زندگی زنی جوان، به نام :«ارر» است؛ که برای مدتی به کانزاس می‌رود، تا بتواند در آنجا به سکوتی که دلخواهش است، دست یابد، اما در آنجا هم با اما و اگرهای فراوانی روبرو می‌شود. آنچه که سال‌ها و ماه‌ها در ذهن او تلنبار شده، به آسانی او را رها نمی‌کنند. خاطرات گذشته می‌آیند و او را با خود می‌برند. آدم‌هایی که در مسیر زندگی او قرار گرفته اند، بار دیگر به دیدارش می‌آیند، و نمی‌گذارند ذهن او از آنها تهی شود . . . خلوت، داستانی ست که خوانشگر را با فضای زندگی ارر همراه می‌کند؛ زمان و مکان شکسته می‌شوند، تا زندگی بازخوانی شود... ارر در کانزاس مهمان زنی، به نام گلوریا ست، شخصیت گلوریا، و نوع زندگی او، و خانه ی این زن، به ذهن ارر، بیشتر پر و بال می‌دهد، تا مدام دست به قیاس بزند، و آدم‌ها و موقعیت‌ها را با هم بسنجد. ا. شربیانی
مشاهده لینک اصلی
@زیر دامنی بپوش، دکمه ژاکتت را ببند! در گرم ترین روز های تابستان 1962 مادر بابت مراقب بود که او سینه های جوانه زده یا شانه هایش را نشان ندهد. حق نداشت چیراهن رکابی یا هر چیزی بچوشد که اندامش را مشخص کند. مثلا سینه یند هایی سیاه زیر بلوزی سفید، یا لباسی را که کمرش را که آن قدر باریک بود که انگار بدنش را دو نیمه می کرد، نشان بدهد یا خط لباس زیرش را معلوم کند. خودت را بپوشان! همان جامعه بود که ساعت 6 به خواهر کوچکش آرام بخش می داد تا میل بیرون رفتن نداشته باشد و شب به او قرص خواب میداد تا فرار نکند. بابت دوست داشت در آمریکا زیر چتر شعار @ احترام سیاسی@ زندگی کند. که اذهان والای اروپایی با تمسخر ان را نفی می کردند.درباره ی کوچکترین کلامی مبتنی بر تبعیض جنسی حساس بود و شاکی می شد. دیگر نمی توانست به کشور هایی برود که دشنام معطوف به جنسیت است و صرفا در وجه مونث بیان می شود. کشورهایی که زن ها برای فرار از دشنام خود را می پوشانند، تند گام بر می دارند و بی آن که به کسی نگاه کنند و سرافکنده در پیری ِ بدون جنسیت پناه می گیرند، کشورهایی که خود زن ها هم مثل پشه هایی که خون تازه مکیده اند به هیجان می آیند، به دختر هایشان ظنین می شوند، از نوه هایشان بد می گویند، کلفت هایشان را کتک می زنند. این جا در سایه ی درختان نخل، روی چمن هایی که ماشین آن ها را مرتب می کند، زن ها و پیر ها خدایی می کنند. از جمله به همین دلیل بود که خود را آمریکایی احساس می کرد.@
نحوه ای که مطلب رو بیان می کنه دلنشین ِ. خوشحالم که خوندن ِ این کتاب رو از دست ندادم.
مشاهده لینک اصلی