کتاب به پیوست دوستت دارم

اثر سسیلیا آهرن از انتشارات موسسه فرهنگی هنری نوروز هنر - مترجم: هدیه منصور کیایی-داستان درام

یک رمان درباره برگزاری، رفتن و یادگیری دوباره به عشق. هالی نمی توانست بدون شوهرش جری زندگی کند، تا روزی که او مجبور بود. آنها نوعی از زن و شوهر جوان بودند که می توانند جملات یکدیگر را تمام کنند. هنگامی که جری به یک بیماری پایدار مبتلا می شود و می میرد، هالیوود 30 ساله است که در حال نابودی است. اما با کمک یک سری از نامه ها، شوهرش قبل از مرگ او را ترک کرد و کمی از یک مجموعه بی نظیر از خانواده ها و دوستانش سوار شد، او می دانست که خنده، غلبه بر ترس و کشف دنیایی که هرگز نمی دانست وجود داشته باشد. PS، من عاشق شما یک نامه عشق فریبنده به جهان است!


خرید کتاب به پیوست دوستت دارم
جستجوی کتاب به پیوست دوستت دارم در گودریدز

معرفی کتاب به پیوست دوستت دارم از نگاه کاربران
من واقعا از این کتاب انتظار داشتم که این فیلم به یک فیلم تبدیل شود اما من کاملا نا امید شدم. من متوجه شدم که آرون یک نویسنده جوان است اما او واقعا کارهای زیادی با مهارتهای نوشتنش دارد. و شاید او بتواند یک اصطلاحنامه را برای پیدا کردن یک کلمه جایگزین برای @ sarcastically @ انتخاب کند تا از این طریق در این کتاب به مرگ برسد. من فکر می کنم که من به شخصیت های اصلی قوی، فعال، و مستقل متصل شدم و زمان زیادی را صرف خواندن کردم که هالی در تمام کتاب ناز می کرد. من می دانم که ممکن است خشن با توجه او با از دست دادن شوهرش، و در حالی که من نمی تونم به برخورد با چیزی شبیه به آن مربوط است، من تا به حال هم دشوار همدردی با her.The پایان دادن به بسیاری از پایان دادن به من دارم میرم خواندن در ضد آب و هوایی شد در حالی که به طور کلی، من احتمالا این کتاب را برای بسیاری از مردم توصیه نمی کنم و احتمالا حتی فیلم را نیز به خاطر آن می بینم - و برای اولین بار شخصیت هالی را هیلاری سوانک می نامید؟

مشاهده لینک اصلی
** هشدار اسپویلر ** من باور دارم که شما همیشه باید عزیزان را با کلمات عاشقانه ترک کنید. ممکن است این آخرین باری باشد که آنها را میبینی.@\nمن از آن زمان خیلی خواسته بودم این کلمات را بخوانم و آن را دوست داشته باشم اما هرگز به اندازه 8 سال پیش در مورد این حادثه فکر نکردم. آن روز من با تلفن با پدر صحبت می کردم. این فقط یک گفتگوی گاه به گاه بود. پدر در حال برنامه ریزی برای رفتن به باندونگ در آخر هفته بود، بنابراین از من پرسید آیا من می خواهم او را برای چیزی برای من و غیره آورده است. چیزهایی بود که ما تا زمانی که ما مکالمه خود را پایان دادیم، معمول بود. معمولا در پایان تماس تلفنی ما، Id می خواهم بگویم: دوستت دارم، بابا. آن زمان، من نمی دانستم چرا اما من تردید به آن گفتن. بنابراین من فقط گفتم: @ Okay مراقبت، Pi @ که به او گفت: @ شما نیز، kiddo. خوب باش. عشق تو @ این آخرین تماس تلفنی ما بود. دو ساعت بعد از آن، مادرم به من اطلاع داد که پدر، سردرد بسیار بدی داشت و در بیمارستان بود. به نظر می رسد اولین علامت سکته مغزی بود. وقتی که من به جاکارتا رسیدم، او در حالت کمونیست بود و هرگز دوباره از خواب بیدار شد. تا به امروز، من هنوز از اینکه گفتن حرف های من در آخرین گفتگو خود را نگفتم، پشیمانم. با این حال، وقتی که کلمات بر من غلبه کردند. من خودم قول می دهم که هر وقت بخواهم با کسی که دوستش دارم بخوابم، آنها را با کلمات عاشقانه ترک می کنم. معمولا سعی می کنم این وعده را حفظ کنم. اما گاهی اوقات من فراموش می کنم و بعد از استدلال گرم و عاشقانه اش جدا شدم. حادثه دوم در ژانویه سال 2009 اتفاق افتاد. در آن زمان من کسی داشتم که به عنوان قابل توجه دیگرم در نظر گرفته می شدم. ما از ابتدای کلاس اول در مدرسه ابتدایی با هم هستیم. بله ... تقریبا 21 سال با هم در آن زمان بود. یک عزیزم دوران کودکی، با Holly \u0026 amp؛ جری از این کتاب. بر خلاف بسیاری از داستان های دیگر در مورد دوران کودکی، ما به عنوان یک زن و شوهر به بهترین دوست آغاز شد در حالی که هنوز هم خود را به عنوان زن و شوهر، پس از آن به عنوان بهترین دوست واقعی، و در نهایت یک زن و شوهر واقعی (kok riet yaa) مانند هالی و آمپر؛ جری، می توانیم احکام یکدیگر را به پایان برسانیم. ما همچنین می توانیم ذهن دیگران را بخوانیم. من بیشتر او را میشناسم و من هم میدانم و بالعکس. چه چیزی 20 سال از رابطه به ما انجام دادیم. ما نیز یک زن و شوهر سرد بودیم. خنک به نظر: ما به ندرت به دلیل حسادت استدلال می کنیم. به عنوان مثال، وقتی یک خانم زیبا دیدم، می خواهم بهش بگویم: الهه لبخند زد. کیک پنهان @. و بعد از چند ثانیه (فقط چند ثانیه طول کشید و بعد از آن در یک جادوی عمیق LOL)، او می گوید: \"ایپ\". غنیمت خوب مشاعره بسیار سکسی @. چیزهای دیگر نیز در اطراف وجود داشت. چقدر سرد هستیم؟ (kok jadi pamer ya؟) یکی از آن زوجین بود که چیزی را که شما به عنوان یک سکوت راحت نامیدید. ما می توانیم ساعت ها با هم نشستیم، چیزی نگفتیم و فقط از همتای یکدیگر لذت بردیم. ما در هر حضور دیگر در خانه یافتیم. برای من، نه فقط دوست پسر. او همچنین بهترین دوست من بود، دروازهبان رویای من، حامیترین وفادار من، همسرم من، و یا به جمع آن را در یک کلمه: قابل توجه من دیگر. اما همه آن را در یک شب به پایان رسید. در آن شب، ما تا به حال یک برنامه برای آویزان کردن با دوستان ما در محل ما وی قرار بود ویدی را انتخاب کند (دوست ما که خانه اش بین من و اوست)، قبل از اینکه مرا انتخاب کنی، به محل ملاقات ما می رود. به علت فراموشی، او دیر میزد ودی تا بالاخره پس از آن، من یک فرد بسیار دقیق بودم. من واقعا می توانستم فقط به خاطر یک دقیقه از زمان برنامه ریزی کنم. بنابراین در آن زمان، هر چند که می دانستم این واقعا تحریک کننده بود، من از او خواستم که او را از او بپرسد و از او بخواهد سریعتر رانندگی کند. من می دانستم که با تماس های ثابت من به طور عمده ناراحت شده است، چرا که من در هنگام رانندگی او را صدا زدم. اما من آن زمان خودخواه بودم و مراقبت نداشتم، بنابراین من فقط در تماس بودم. وقتی وارد خانه Widyas شدم، او به من تلفن کرد و پرسید: ایا؟ Kenapa، عزیزم؟ در حال حاضر نوع از زن و شوهر است که استفاده از petnames نیست. نه ... این سبک ما نیست معمولا ما فقط با نام خودمان (نام واقعی، منظورم) تماس می گیریم. یا با استفاده از پسر بچه در یک استدلال گاه به گاه. و خانم آقا اگر ما می خواستیم یکدیگر را دوست داشته باشیم. اما او عادت داشت که وقتی با من مخالف بود با من تماس بگیرد. هدی من را دوست دارم، عزیزم، عشق، خوب شما می دانید ... petnames مانند آن. من یک بار از یک دلیل از او پرسیدم و گفت: \"بنابراین می دانم مهم نیست که چقدر دیوانه ای برای تو بودم، هنوز تو را دوست دارم @\" (آره ... من این را می فهمم که شیرین است) شیرینی که او به من زد، بدتر از آن بود. بنابراین در مقیاس 1 تا 10 (با 10 بودن maddest)، @ babe @ در شماره 5 بود. معمولا وقتی که می دانم در مقیاس 5 و بالا، من می روم عقب نشینی و آرامش او را. اما در آن شب بود واقعا عصبانی شدم بنابراین من او را جواب دادم (هنوز هم با یک لحن آزار دهنده): @ Dimana sekarang؟ @ @ Udah nyampe rumah Wiwid، Sayang. کاتا دی تیگنگی بنتن. Dia masih siap-siap. @ در لیست خود، @ Sayang @ در شماره هشتم @ CepetaaanannnIya، Cinta بود. Sabar yaaa ... @ @ Cinta @ نمره دهم در فهرست خود گرفت. بنابراین در آن زمان من می دانستم که او واقعا واقعا با من دیوانه بود. معمولا @ cinta @ یک نشانه برای من است که به طور جدی برگشت و آرامش پیدا کند. اما هنوز، نمی خواستم آن شب را انجام دهم. @ Udah dulu ya. تار gw خانهon kalo وویید udah siap jalan. عشق تو @ از زمانی که ما تا به حال یک رابطه از راه دور، W ...

مشاهده لینک اصلی
شعله ای که هرگز نمی اگر ApagaOs هدف قرار عشق SA £ EFA © صرف، اما احساس تولید شده در آنها سخت و ماندگار به عنوان شعله خاموش ناشدنی. و یک تمام جهان از امکانات که در آن reinventar.Ao Abraçar از عنوان زندگی پیش رو خواهیم دید ImpossÃveis امروز را تبدیل به احتمالی فردا £ .Nothing می زند از £ sensaçà تولد دوباره خاکستر! à پیروزی زندگی بیش از مرگ بالقوه است که موفق می شود. یک لحظه قیامت و من در زندگی چیزی نمی دانم که شما را معادل کند!

مشاهده لینک اصلی
پس از ماهها وسواس به فیلم، تصمیم گرفتم این غرق شدن را انجام دهم و کتاب را بخوانم. سرانجام. و من می توانم بگویم که این کتاب به همان اندازه رضایت بخش بود، اما کاملا متفاوت با جشنواره جرارد باتلر که من عاشق آن هستم بسیار زیاد بود. تغییرات بسیار زیادی برای ترجمه این کتاب به فیلم صورت گرفت. من نمی خواهم به همه آنها در اینجا بپیوندم زیرا نمی خواهم آن را خراب کنم اما اجازه می دهد فقط بگویم که آنها قابل توجه بودند. از منافع عشق تا مشاغل، همه چیز متفاوت بود. و به همین دلیل، من فکر می کنم که من احتمالا این کار را انجام دادم و اولین دور فیلم را تماشا می کردم و کتاب دوم را خواندم. به خاطر آنکه 4 سال سن است، زیرا سسیلیا آرون فقط خواندن آن بسیار آسان است. برای انجام این کار نیازی نیست تلاش کنید که ریتم را به دست آورید و کتاب کوچکی که آن را در بین حماسه ها می بینید انتخاب کنید. او بدون غم و اندوه زندگی می کند بدون این که احساس کنید زندگی بی معنی است. همیشه امیدی هست. و من فکر می کنم این چیزی است که جری هالی در سال اول خود را بدون او به ارمغان می آورد - امیدوار است برای یک زندگی جدید. می گویند این داستان کوچک به من احساس مشابهی به نوت بوک توسط نیکلاس اسپارکس به من داد. مهم نیست که آن غم انگیز بود، اما هنوز هم من را واقعا لمس کرد. واقعا این زیبایی بود. این رمان را بخوانید: اگر به دنبال چیزی در میان کتابهای دیگر هستید، نمیخواهید از کاراکترهایتان لذت ببرید. این رمان را بخوانید: آیا فکر میکنید که با شدت و قاطعیت احساس ناراحتی یا ناراحتی میکنید؟ غم و اندوه هالی در حال تلاش برای در بر داشت با.

مشاهده لینک اصلی
من این کتاب را دوست داشتم داستان زیبا و بسیار خوب نوشته شده است. من چند بار گریه کردم و همچنین چیزهایی را که در زندگی ام به چشم می خورد، خصوصا شوهر دوست داشتنی و متفکرم. او از خانه بیرون می آید و گاهی اوقات من تنها بدون او هستم. بنابراین من می توانم درد و تنهایی هالیس را احساس کنم. این سال اولین کریسمس ما است و من اخیرا نسبت به آبی ندیدم. چند فصل در کتاب خواندن سخت بود و من مجبور بودم آن را برای مدت زمان کوتاه و تماشای تلویزیون به جای آن. خوشبختانه اگرچه می دانم که او به جای شوهر هالی به خانه می آید. این کتاب نیز به یک فیلم ساخته شده است. من فیلم سینمایی را مطالعه کردم و تصمیم گرفتم که نمیتوانم آن را ببینم. آنها داستان و شخصیت های متفاوتی را تغییر دادند ..... مادرش که چیزی را از کتاب جدا می کند. آنها تغییر می کنند که چطور نامه ها را می گیرد و چیزهایی را که من فکر می کنم شخصیت های مهم هستند را ترک می کنم. من از آن متنفر هستم وقتی که آن را به فیلم ساخته شده از کتاب. بنابراین قبل از دیدن فیلم، من توصیه میکنم کتاب را بخوانم.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب به پیوست دوستت دارم


 کتاب در آغوش آب
 کتاب به سوی بخشش
 کتاب Night Music (Jojo Moyes 6)
 کتاب Silver Bay (Jojo Moyes 5)
 کتاب The Ship of Brides (Jojo Moyes 4)
 کتاب The Peacock Emporium (Jojo Moyes 3)