خرید کتاب آینه های دردار
جستجوی کتاب آینه های دردار در گودریدز
انگار مثل همین جریان سیال ذهن است، ولی با مخاطبی که هیچ چیز را از او پنهان نمیکند،ساعتها میتوانیم با هم حرف بزنیم،انگار آدم بلندبلند فکر کند. گفتم که یک جور تخلیهی روانی است.
«
به نقل از متن کتاب (صفحهی 113)
کتاب @آینههای دردار@ جریان سیال ذهن نویسندهای ست که ظاهرن به دلایل
سیاسی از ایران خارج شده است و سعی می کند -به گمان من- با نگاردن گذشته و حال (در زمان حال وی در اروپا و به طور خاص در فرانسه بهسر میبرد) همان طور که خودش می گوید، تخلیهی روانی کند.
طبعن روند روایی کتاب، سنتی نیست: ابتدا، اوج و پایان ندارد. و به نظر من، یکی از جاذبههای این اثر، همین ویژگیست.
»
من همین طوری هم مینویسم. وقتی که همهچیز بر توالی زمان به خاطر بیاید دیگر نوشتن ندارد.
«
از متن کتاب (صفحهی 134)
نکتهی دیگری که نظرم را جلب کرد: کاربرد واژهی @بید@ در جایجای کتاب بود. به گمان من، @بید@ نماد عشق ازدسترفته، وطنی ترک گفتهشده، یا موضوعی مشابه است.
»
بید، بید، بید...
دستش را بر سینه گذاشته بود
و سرش را بر دو کاسهی زانو
میخواند: بید بید بید
«
از متن کتاب (صفحهی 152)
واژهی @آینههای دردار@ نیز، به گمان من، نماد بینش است.
در آخر بهتر است اضافه کنم که توضیح پشت جلد کتاب، تصویری کلی از این اثر نیکو، به خوانندگان معرفی می کند که خواندنش خالی از لطف نیست.
کتاب @آینههای دردار@ از زاویهی دید یکتایی، ادبیات داستانی پارسی را نشان میدهد. خواندن این اثر را به منظور آشنایی بیشتر و ژرفتر با ادب پارسی، به همهی پارسیدوستان و پارسیپژوهان پیشنهاد می کنم.
مشاهده لینک اصلی
بعد از دوبار خوندن کتاب چیزی که از متن برداشت کردم این بود نویسنده یه پرسش همیشه مطرح تووی فضای سیاسی ایران رو به میون میاره و البته سعی در جواب دادن به این پرسش هم نمیکنه .. و اون سوال اینکه برای نوشتن در باره وطن لزوما باید در بین مردم خودت باشی یا اینکه میشه از بیرون هم به ماجرا نگاه کرد .. یجایی از نوشته گلشیری مینویسه که ما هما درصدد تغییر دادن شرایطیم ولیکن وقتی پای ما به جایی میرسه که برابری وجود داره انگار خودمون تغییر میکنیم و همه چیز برامون فراموش میشه .. یجای دیگه گلشیری میگه من حاضر نیستم برای اینکه دیگران حق رآی داشته باشن اعدام بشم .. درواقع انگار بحث اولیه داستان مسائل سیاسی حاکم بر جامعه روز ایران بوده که به تدریج با یه ماجرای عاشقانه برخورد میکنه و انتهای داستان بیشتر رنگ و بوی رمانتیک گونه داره تا سیاست و وطن .. در این بین به نظر گلشیری با توسل به تسلطی به ادبیات معاصر داره شروع به توصیف فضاهای موجود برای خاننده میکنه و پاراگرافهای بی نظیری رو خلق میکنه که از ویژگیهای نثری گلشیری به حساب میاد .. گرچه خوندن کتاب گیج کننده بود برام و سخت و نتونستم با داستان ارتباط برقرار کنم که شاید این عدم ارتباط بخشی برمیگرده به این که خود گلشیری هم نمیتونسته با پارادوکسهای جامعه اون روزای ایران کنار بیاد ..و یجور تشویش و پریشونی تووی افکارش وجود داشته که رد پای این تووی متن نوشته ها وبخصوص این یکی وجود داره .. بهرحال کتاب جالبی بوود ..باید خوند و خوند و بازهم خوند ...
مشاهده لینک اصلی