باور آفتاب وجودی که خلوت شبهای تنهایی ما بود و در روزهای سرد برفی همراه با بانوی جنگل عالیه هنگامه و ماندانا و پریا و آریانا پنجرهی عشق را به روی اشک ستاره گشود تا درک کنیم زخمخوردگان تقدیر چه کسانی بودند و در کوچهباغ یادها بازگشت به خوشبختی را بیاموزیم که باران همیشه با تو زیباست و در حرم دل تاوان عشق چگونه خواهد بود. به خاطرمان بسپاریم که ابلیس کوچک را در سال هایی که بیتو گذشت چگونه در خیال تو زنده نگاه داریم بانویی که برای ما مرز میان عشق و خرافات را نشان داد و با تمام احساس گفت پاییز را فراموش کن و سوار بر اتوبوس سرنوشت این مرکب را هوادار که زمانی همهی ما مسافر آن خواهیم بود سفری را آغاز و رز کبود را نثارمان نمود که برای دوستدارانش شیدایی را در فراق خویش به یادگار گذاشت رفت اما نه رفتنی که در پی خویش فراموشی را به همراه داشته باشد. او نرفته است بلکه از همیشه ماندگارتر درمیان دوستدارانش به بقای واقعی خواهد رسید. بزرگ بانوی رمانهای زندگیمان به مهمانی خدا رفت و همه را در انتظار قصههایش گذاشت اما عاشقان خویش را هرگز تنها نگذاشت بلکه با آنها همواره نفس خواهد کشید عاشقانه عشق خواهد ورزید زندگی خواهد کرد و شکوفههای عشق را در دلمان تا ابد آبیاری خواهد نمود. یادت گرامی و راهت پر رهور باد.
خرید کتاب گیسو
جستجوی کتاب گیسو در گودریدز
معرفی کتاب گیسو از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب گیسو
خرید کتاب گیسو
جستجوی کتاب گیسو در گودریدز