توی اولين خاطرهم سه سالمه و دارم سعی میكنم خواهرم رو بكشم. بعضی وقتها اينقدر واضح يادم میآد كه خارش دستم رو از روی روبالشی و نوك تيز دماغ خواهرم رو كف دستم حس میكنم. هيچ شانسی در مقابل من نداشت، با اين حال باز موفق نشدم. بابام اومد داخل اتاق. بيدار شده بود چيزی بخوره. اون شب خواهرم رو نجات داد. من رو برگردوند توی تختم و گفت: «اين اتفاق ديگه هيچوقت نبايد بيفته.» بزرگتر كه شديم، انگار من وجود نداشتم، مگه توی مسائلی كه به خواهرم ارتباط پيدا میكرد. وقتی روبهروم اون سمت اتاق خوابيده بود، نگاش میكردم. سايهی بلندی تختهامون رو به هم میرسوند. راههای پيش روم رو میشمردم: سم ريختن توی غذاش، نگه داشتن سرش زير آب، اصابت صاعقه، و...
خرید کتاب به خاطر خواهرم
جستجوی کتاب به خاطر خواهرم در گودریدز
معرفی کتاب به خاطر خواهرم از نگاه کاربران
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب به خاطر خواهرم
خرید کتاب به خاطر خواهرم
جستجوی کتاب به خاطر خواهرم در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی